تئاتر «آدمخوارها» و جنجالهایش؛ آیا نمیتوان ماجرا را طور دیگری دید؟
تئاتر هنر چندان پر سر و صدایی در کشور ما نیست و شاید خیلی از کاربران سایتهای خبری در طول سال کمتر خبری دربارۀ یک نمایش تئاتر به چشمشان بخورد. اما تئاتر «آدمخوارها» این روزها حسابی سر و صدا به پا کرده و این به خاطر حضور چند چهرۀ «اینستاگرامی» بر روی صحنۀ این نمایش بوده است. اما آیا نمیتوان از زاویۀ متفاوتی به این ماجرا نگاه کرد؟
اول صبح؛ نمایش «آدمخوارها» در واقع یک «نمایشنامهخوانی» است. یعنی چند نفر بر روی صحنه حاضر میشوند و بیش از آنکه بخواهند نمایشنامه را «بازی» کنند، آن را از روی نوشته «قرائت میکنند». بنابراین نمایشنامهخوانی در حقیقت بیشتر شبیه یک تمرین یا نسخۀ اولیه از یک نمایش واقعی تئاتر است.
به گزارش اول صبح؛ ماجرای نمایش آدمخوارها آنطور که در خلاصۀ داستان آن ذکر شده از این قرار است: «یک ماجراجویی کامل در جزیرهای که ساکنانش همه آدمخوار هستند. هیبت در اثر سقوط هواپیما در جزیرهای به نام گوگولیا پرتاب میشود؛ اهالی جزیره قصد خوردن او را دارند تا اینکه یک نفر که خود را آدمخوار جا زده به کمک او میآید غافل از اینکه...».
کارگردان این نمایشنامهخوانی رضا حماطی است و بازیگرانی مثل حمیدرضا نوری و شقایق دلشاد در آن حضور دارند. اما آنچه که در روزهای اخیر جنجالی شده است، حضور دو چهرۀ اینستاگرامی یعنی «شادی کاتب» و «علی کوچولو» در این نمایش بوده است.
تعداد زیادی از بازیگران و اهالی سینما و تئاتر از شبنم مقدمی تا نیوشا ضیغمی در روزهای اخیر حملات تندی به حضور این چهرهها بر روی صحنۀ تئاتر داشتهاند. آنها این حرکت را نمادی از ابتذال فرهنگی و بیحرمتی به حوزۀ بازیگری دانستهاند.
روزنامه قدس هم در سرمقالهای این اتفاق را «حضور نامیمون» بلاگرها بر صحنۀ تئاتر نامید و نوشت: «این میدانداری نچسب در حالی رخ میدهد که بسیاری از بازیگران به خصوص هنرمندان توانمند عرصه تئاتر کشور یا خانهنشین هستند و در انتظار پیشنهادی برای کار تا بتوانند از این طریق ارتزاق کنند و یا در یکی دو سال گذشته مجبور به مهاجرت اجباری شدهاند».
همۀ این واکنشها قابل درک و شاید تا حد زیادی موجه باشند. اما شاید بهتر باشد فرصتی هم به یک دیدگاه متفاوت بدهیم؛ دیدگاهی که شاید کارگردان نمایش از آن زاویه به ماجرا نگاه کرده باشد.
از این زاویه باید به دو نکتۀ مهم توجه کنیم: اول اینکه این یک نمایشنامهخوانی است و قرار نیست کسی در آن لزوما و ضرورتا جای یک «بازیگر» حرفهای را بگیرد. نکتۀ دوم هم نام و محتوای این نمایش است؛ نمایشی طنزآمیز و حتی شاید بشود گفت «ابزورد» دربارۀ «آدمخوارها». نمایش ابزورد که در نیمۀ قرن بیستم شکل گرفت، اساسا با نوعی اغراق، بیمعنایی و حتی مسخرگی همراه است و این جزء ذات این سبک به حساب میآید.
بنابراین اگر کارگردان این نمایشنامهخوانی تصمیم گرفته دو چهرۀ اینستاگرامی را با شکل و شمایل نسبتا غیرعادی و عجیبشان بر روی صحنه بیاورد، شاید لزوما قصد او این نبوده که واقعا به عنوان «بازیگر» از آنها استفاده کند. شاید این هم بخشی از «مسخرگی» تعمدی یک اثر نمایشی بوده باشد که در امتداد سبک تئاتری ابزورد، میخواسته خود را از قواعد کلاسیک و متعارف روایت تئاتری مرسوم دور کند.
شاید این هم بخشی از تمهیدات هنری کارگردان بوده باشد که دو چهرۀ شناخته شده اینستاگرامی را در نمایشی دربارۀ «آدمخوارها» استفاده کند. آیا فضای مجازی به طور عام یا اینستاگرام به طور خاص این روزها جزیرهای پر از آدمهای عجیب نیست؟ آیا ما هر روز با بازکردن قفل گوشی و وارد شدن به اینستاگرام، وارد جزیرهای از عجایب و غرایب که در دنیای معمولی چندان دیده نمیشوند نمیشویم؟ آیا بلاگرها و اینفلوئنسرها با بلعیدن وقت و توجه آدمها، به نوعی آدمخوارهای قرن بیست و یکم نیستند؟
شاید این شایدها اشتباه باشند اما در هر صورت آیا نمیتوان درصدی از احتمال را برای آنها در نظر گرفت؟ آیا نمیتوان به جای ایجاد فضایی هیجانی و صادر کردن اعلامیههای خشمگینانه، تلاش کرد تا در فضایی آرام و در بستری از گفتگوهای صبورانه دربارۀ این موضوعات اندیشید؟ شاید اگر بتوانیم با یکدیگر دربارۀ این ماجرا گفتگو کنیم و نظراتمان را در فضایی آرام ارائه کنیم، همین حضور «نامیمون» بتواند منجر به تغییری مثبت در حوزۀ تئاتر و نمایش در کشور شود. شاید همین که کارگردان «آدمخوارها» با روی صحنه آوردن این دو چهره، دوباره توجه ما آدمهای عادی جامعه را به «تئاتر» جلب کرده است، نکتۀ مثبتی باشد که خیلی از ما آن را نادیده گرفتهایم.