واسیلی کاندینسکی؛ مردی که با «رنگ» موسیقی ساخت/ تصاویر

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

واسیلی کاندینسکی هنرمند اهل روسیه بود که به خاطر نظریه‌ها و نوآوری‌های هنری‌اش شهرت داشت. او هنر را وسیله‌ای معنوی می‌دانست و هنرمند را به عنوان نوعی پیامبر معرفی می‌کرد. کاندینسکی عمدتا به عنوان نخستین نقاش «انتزاعی» تاریخ هنر شناخته شده است؛ سبکی که مسیر هنر مدرن را تغییر داد و امکان تازه‌ای را در دنیای هنر پدید آورد.

اول صبح؛ واسیلی کاندینسکی در سال ۱۸۶۶ در مسکو به دنیا آمد. اگرچه او به عنوان یک نقاش بزرگ روسی شناخته می‌شود، نسب او در واقع هم اروپایی و هم آسیایی است. مادر او یک روس اهل مسکو، مادربزرگش یک شاهزاده خانم مغولی و پدرش صرب بود.

کاندینسکی در یک خانوادۀ ثروتمند بزرگ شد. در سنین جوانی سفرهای زیادی کرد و به طور خاص به ونیز، رم و فلورانس رفت و آمد زیادی داشت. خود کاندینسکی می‌گفت که علاقۀ او به رنگ و نقاشی در همین زمان شروع شد. او مجذوب جاذبۀ رنگ در هنر و دنیای اطرافش شد و به احساساتی که از رنگ‌ها می‌گرفت توجه پیدا کرد.

کاندینسکی دبیرستان را در اودسا به پایان رساند و در تمام دوران تحصیل خود به عنوان نوازنده پیانو و ویولن سل آماتور به اجرای موسیقی محلی پرداخت.

6

یکی از نقاشی‌های اولیۀ کاندینسکی؛ زمانی که هنوز به نقاشی انتزاعی رو نیاورده بود

او نقاشی را تا ۳۰ سالگی شروع نکرد

در سال ۱۸۶۶، کاندینسکی در رشته حقوق و اقتصاد در دانشگاه مسکو تحصیل کرد. علاقه او به هنر و رنگ در همین زمان به اوج خود رسید. او پس از بازدید از کلیساها و موزه‌های موسکو، ارتباط عمیقی با آثار رامبراند احساس کرد.

در سال ۱۸۹۶، در سن ۳۰ سالگی، کاندینسکی قبل از پذیرفته شدن در آکادمی هنرهای زیبا، شروع به تحصیل هنر در مدرسه خصوصی آنتون آزبی کرد. کاندینسکی می‌گوید که کلود مونه در این دوران یکی از بزرگترین منابع الهام هنری او بوده است.

به ویژه تغییرات منحصر به فرد نور و رنگ در مجموعه‌ای از کارهای مونه عمیقاً کاندینسکی را تحت تاثیر قرار دادند. کاندینسکی همچنین از آهنگسازان، فیلسوفان و دیگر هنرمندان (به ویژه فوویست‌ها و امپرسیونیست‌ها) به عنوان منابع الهام خود نام می‌برد.

کاندینسکی نظریه‌پرداز هنر بود

کاندینسکی نه تنها یک هنرمند بلکه یک نظریه‌پرداز هنر نیز بود. او معتقد بود که هنر بصری جنبه‌های عمیقی دارد که فقط در ویژگی‌های بصری‌اش خلاصه نمی‌شود. به همین دلیل بود که او مقالۀ «معنویت در هنر» را برای سالنامه بلو رایدر در سال (۱۹۱۱) نوشت.

3

نقاشی انتزاعی برای کاندینسکی به معنی نوعی آفرینش بصری از جنس ترکیب‌بندی‌های موسیقایی بود

«معنویت در هنر» تحلیلی از فرم و رنگ است. این مقاله بیان می‌کند که فرم و رنگ مفاهیم ساده‌ای نیستند بلکه به تداعی ایده‌ای که از تجربه درونی هنرمند نشات می‌گیرد ارتباط دارند.

مقاله کاندینسکی سه نوع نقاشی را مورد بحث قرار می‌دهد: برداشت (امپرسیون)، بداهه و ترکیب‌بندی. برداشت‌ها واقعیت بیرونی هستند، یعنی آنچه به صورت بصری می‌بینید و نقطه شروع هنر. اما بداهه‌ها و ترکیب‌بندی‌ها ناخودآگاه را به تصویر می‌کشند؛ یعنی آن چیزی را که در دنیای بصری دیده نمی‌شود. ترکیب‌بندی‌ها بداهه‌پردازی‌ها را یک قدم جلوتر می‌برند و آن‌ها را کامل‌تر توسعه می‌دهند.

کاندینسکی هنرمندان را به عنوان پیامبرانی می‌دید که توانایی و مسئولیتی دارند که چشم بینندگان را به روی ایده‌ها و شیوه‌های جدید تجربه باز کنند. هنر مدرن از نظر او وسیله‌ای برای تفکر و کاوش جدید بود.

کاندینسکی اولین هنر انتزاعی شناخته شده تاریخ را خلق کرد

با توجه به نظریاتش، کاملا منطقی است که نقاشی‌های کاندینسکی نه تنها واقعیت بلکه تجربۀ ناخودآگاه حالات درونی، کلمات و موضوعات دیگر را به تصویر کشیده باشند. این امر از طریق نقاشی‌های انتزاعی که بر رنگ و فرم با عناصر اندک یا بدون عناصر فیگوراتیو تمرکز داشتند، به ثمر نشست. کاندینسکی اولین هنرمند اروپایی بود که آثاری کاملاً انتزاعی خلق کرد.

10

این اثر آبرنگ را که کاندینسکی در سال ۱۹۱۰ کشیده، اغلب به عنوان اولین نقاشی انتزاعی تاریخی هنر می‌شناسند

با این حال، انتزاع کاندینسکی به معنی تصویرسازی دلبخواهانه و بی‌قاعده نبود. از آنجایی که آهنگسازان موسیقی تنها با استفاده از صدا، پاسخ‌های بصری و احساسی را القا می‌کنند، کاندینسکی می‌خواست با استفاده از عناصر بصری یک تجربه حسی کامل ایجاد کند.

او می‌خواست از طریق رنگ‌ها و فرم‌های خالص، احساسات و تجربۀ خود بیننده را برانگیزد. علاقه او به موسیقی باعث شد که نقاشی‌ها را به‌عنوان ترکیب‌بندی ببیند، با صدایی که روی بوم آغشته شده است، مانند تصویری که در یک ترکیب‌بندی موسیقایی کشیده شده است.

بازگشت کاندینسکی به روسیه

کاندینسکی پس از شانزده سال تحصیل و خلق آثار هنری در آلمان، مجبور شد از مونیخ به مسکو بازگردد. اکنون، در دوران میانسالی، کاندینسکی در سرزمین مادری خود احساس می‌کرد که یک بیگانه است. او در چند سال اول کار هنری کمی انجام داد تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۱۶ احساس بهتر و خلاقیت بیشتری به سراغش آمد.

1

در این زمان او وارد دنیای هنر روسیه شد، به سازماندهی موسسه فرهنگ هنری در مسکو کمک کرد و اولین مدیر آن شد.

در نهایت، کاندینسکی دریافت که معنویت هنری او با جنبش‌های هنری مسلط روسیه سازگاری ندارد. سوپره‌ماتیسم و سازه‌گرایی سبک‌های اصلی هنری بودند. آن‌ها فردگرایی و ماتریالیسم را به گونه‌ای تجلیل می‌کردند که با دیدگاه‌های معنوی کاندینسکی در تضاد بود. بنابراین او روسیه را ترک کرد و در سال ۱۹۲۱ به آلمان بازگشت.

نمایش آثار کاندینسکی به عنوان «هنر منحط»

کاندینسکی در آلمان در مدرسه باهاوس تدریس می‌کرد تا اینکه یک کمپین نازی‌ها مدرسه را مجبور به نقل مکان به برلین کرد. رژیم نازی بسیاری از هنرهای آن مدرسه از جمله آثار کاندینسکی را تصرف کرد.

9

عکسی از نمایشگاه «هنر منحط» در سال ۱۹۳۷

آثار تصرف شدۀ او سپس در سال ۱۹۳۷ در نمایشگاه «هنر منحط» که نازی‌ها آن را برپا کرده بودند به نمایش گذاشته شد. علاوه بر کاندینسکی، در این نمایشگاه آثاری از پل کله، پابلو پیکاسو و مارک شاگال نیز به نمایش گذاشته شد.

فردریک اسپاتز، نویسنده کتاب «هیتلر و قدرت زیبایی‌شناسی»، هنر منحط را به عنوان آثاری تعریف می‌کند که «به احساسات آلمانی توهین می‌کنند، شکل طبیعی چیزهای را از بین می‌برند و تحریف می‌کنند و یا به سادگی فاقد مهارت هنری کافی هستند».

جنبش‌های هنر مدرن رادیکال بودند و از شورش علیه قواعد موجود دنیای هنر حمایت می‌کردند؛ این همان چیزی بود که دولت نازی آن را نمی‌خواست. این نمایشگاه تلاشی بود برای اثبات اینکه هنر مدرن یک توطئه برای تضعیف و از بین بردن خلوص و نجابت آلمانی است.

رکورد فروش یک اثر از کاندینسکی

یک تابلوی نقاشی کاندینسکی با عنوان Rigide et courbé در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶ در حراجی کریستیز به قیمت رکورد ۲۳.۳ میلیون دلار فروخته شد. رکورد قبلی فروش یک اثر از کاندینسکی ۲۳ میلیون دلار بود.

 8

گرانترین اثر کاندینسکی تا به امروز

با توجه به اهمیت تاریخی کاندینسکی برای هنر انتزاعی، جای تعجب نیست که آثار او به قیمت قابل توجهی به فروش می‌رسند.

تولد روسی و مرگ فرانسوی

پس از نقل مکان باهاوس به برلین، کاندینسکی نیز نقل مکان کرد و در پاریس اقامت گزید. با وجود اینکه او به عنوان یک نقاش روس شناخته می‌شود، اما در سال ۱۹۳۹ شهروند فرانسه شد.

او برخی از برجسته‌ترین آثار خود را زمانی که در فرانسه زندگی می‌کرد نقاشی کرد و در نهایت در سال ۱۹۴۴ در Neuilly-sur-Seine درگذشت.

 

منبع: فرادید
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه