شهر فاحشۀ آخرالزمان کجاست؟
نام این کتاب «آپوکالیپس» است، واژهای یونانی به معنی «مکاشفه» یا «آشکارسازی»؛ اما در طول تاریخ، نام آن مترادف شده است با مفهوم «آخرالزمان». زیرا این کتاب شامل اشارات و توصیفات رمزآلودی دربارۀ وقایع پایان دنیاست.
اول صبح؛ کتاب «مکاشفه» که از آن با عنوان «مکاشفات یوحنا» نیز یاد میشود، شاید عجیبترین بخش از کتاب مقدس مسیحی باشد. این کتاب در طول قرنها محور اساسی «فرجامشناسی» مسیحی بوده است؛ یعنی هر آنچه که این دین دربارۀ وقایع پایانی جهان برای گفتن دارد.
مفاهیم و مضامین این کتاب به شکلی بسیار استعاری، رمزآلود و مبهم ارائه شدهاند و همین امر تفسیر آن را به کاری دشوار تبدیل کرده است. اشارات معماگونۀ «مکاشفات» به انواع موجودات و وقایع آخرالزمانی، در دورههای تاریخی مختلف و توسط اشخاص مختلف به شکلهای گوناگونی مورد تفسیر و تاویل قرار گرفتهاند.
بسیاری از مضامین این کتاب با روایات اسلامی دربارۀ وقایع آخرالزمان مشابهت دارند؛ از گستردگی ظلم و فساد و ظهور نهایی منجی گرفته تا اشاره به موجوداتی مانند یاجوج و ماجوج.
رویای شهر فاحشه
کتاب «مکاشفه» در مجموع ۲۲ فصل دارد که در هر کدام از آنها بخشی از رویاها و مکاشفاتی که یوحنا (از حواریون مسیح) دربارۀ رویدادهای آخرالزمان دیده است روایت میشود.
نقاشی قرون وسطایی که تصویر کتاب مکاشفه از زن سرخپوش را ترسیم کرده است؛ زن سوار بر حیوان چندسر است و پادشاهان دنیا در برابرش کرنش میکنند
عنوان فصل هفدهم این کتاب «رویای فاحشۀ معروف دنیا» نام دارد و یکی از تکاندهندهترین روایتها دربارۀ وضعیت جهان در ایام آخرالزمان را ارائه میدهد.
در این فصل از کتاب سخن از یک «شهر عظیم» به میان میآید که به صورت استعاری نام «بابِل» به آن داده شده است (بابل در الهیات مسیحی نماد سرزمینهای کفر و شرک است). این شهر آخرالزمانی در این فصل از کتاب مکاشفه به زنی فاحشه تشبیه شده که هرزگی و فساد را به اوج خواهد رساند. زنی که از نوشیدن خون سرمست خواهد بود و این نمادی است از کشتار بیگناهان به دسمت حاکمان آن شهر یا سرزمین.
آنطور که در این فصل روایت میشود، این شهر آخرالزمانی مهمترین مرکز لذتهای دنیایی و ثروتها مادی خواهد بود؛ همۀ تاجران و ثروتمندان جهان آنجا را تکیهگاه اصلی خود میدانند و همۀ شهوترانان جهان آنجا را قبلۀ آمال خود قرار دادهاند.
نهایتا طبق پیشبینی یوحنا، این شهر، در حالیکه هیچکس انتظارش را ندارد، در اثر غضب الهی به تاوان فسادها و خونریزیهایش به سختی ویران خواهد شد و همۀ تاجران و شهوترانان جهان مات و مبهوت خواهند ماند. آن روز روز شادی مومنانی خواهد بود که در زندگیشان مهر بندگی این شهر بر پیشانیشان نقش نبسته است.
نقاشی قرون وسطایی که نابودی بابل فاحشه در آخرالزمان را به تصویر میکشد
متن کتاب
گزیدهای از متن این فصل از کتاب را در ادامه میخوانید:
آنگاه یک فرشته نزد من آمد و گفت: بیا تا به تو نشان دهم که بر سر آن فاحشۀ معروف که بر سر آبهای دنیا نشسته است چه خواهد آمد زیرا پادشاهان دنیا با او زنا کردهاند و مردم دنیا از شراب او مست شدهاند. . .
در آنجا زنی را دیدم که بر روی حیوانی سرخ نشسته بود؛ حیوان هفت سر و ده شاخ داشت و بر روی بدنش شعارهای کفرآمیز نوشته بود. لباس زن سرخ و ارغوانی و جواهرات او از طلا و سنگهای قیمتی بود و یک جام طلایی در دست داشت که پر بود از فساد و زنا. بر پیشانی او نوشته بود: «بابل بزرگ، مادر فاحشگان و فسادهای دنیا». زن مست بود؛ مست از خون خلق خدا و شهدا. . .
در این وقت از آسمان صدایی شنیدم که میگفت: «ای خلق من، از این شهر دل بکنید و خود را با گناهانش آلوده مسازید و گرنه شما نیز به مکافات خواهید رسید. زیرا گناهانش تا فلک انباشته شده است. از اینرو خداوند آماده است تا او را به مجازات جنایتهایش برساند». . .
[شهر فاحشه] میگوید: «من بیوۀ بینوا نیستم؛ من ملکۀ این تاج و تختم؛ هرگز رنگ غم و اندوه را نخواهم دید». اما در عرض یک روز مرگ و عزا و قحطی دامنگیر او خواهد شد و او در آتش خواهد سوخت. . .
آنگاه پادشاهان دنیا که با او زنا میکردند، وقتی ببینند دود از خاکسترش بلند میشود برایش عزا گرفته، از ترس دور خواهند ایستاد و ناله خواهند کرد که: «افسوس که بابل، آن شهر بزرگ، در یک چشم به هم زدن نابود شد». تاجران دنیا نیز عزا خواهند گرفت و زار زار خواهند گریست زیرا دیگر کسی نخواهد بود که اجناسشان را بخرد. این شهر بزرگترین خریدار اجناس ایشان بود، نظیر طلا و نقره و ابریشم و مس و آهن و شراب و روغن و جانهای انسانها. . .
اما توای آسمان از سرنوشت بابل شاد باش. و شماای فرستادگان و خدمتگزاران خدا شادی کنید. زیرا خدا سرانجام انتقام شما را از او گرفت. . .
شهر بزرگ بابل تا ابد ناپدید خواهد شد. . . دیگر هرگز آوای موسیقی در این شهر شنیده نخواهد شد، هیچ صنعتگری در آن نخواهد بود و چراغی در آن روشن نخواهد شد. . . این شهر تمام قومها را با نیرنگهای خود فریب میداد. خون تمام فرستادگان و خلق خدا که شهید شدند به گردن این شهر است.
نقاشی ویرانی اورشلیم، سال ۱۸۵۰، اثر دیوید رابرتس
شهر فاحشه کجاست؟
در تاریخ الهیات مسیحی، بابل یا شهر فاحشه به شکلهای گوناگونی مورد تفسیرقرار گرفته است.
قلمرو کفر و دنیاطلبی
دیدگاه رایج مسیحیان کاتولیک که عمدتا مبتنی بر تفسیرهای قدیس آگوستین (قرن پنجم میلادی) است، شهر بابل را نمادی از جریان دنیاطلبی در طول تاریخ میبیند. بنابراین شهر در اینجا یک سرزمین جغرافیایی واقعی نیست بلکه قلمرویی استعاری است که همۀ کافران و دنیادوستان ساکن آن به حساب میآیند. در دنیا، شهر بابل با «شهر خدا» در هم آمیخته است؛ یعنی خداجویان و دنیاطلبان در کنار یکدیگر زندگی میکنند و با هم آمیختهاند، اما در پایان دنیا این دو گروه از هم جدا خواهند شد و شد و شهر کافران گرفتار عذاب خواهد شد.
شهر رم
برخی دیگر، بابل فاحشه را با شهر رم یکی گرفتهاند و برخی ویژگیهای ذکر شده در «مکاشفه» را قابل تطبیق با رم دانستهاند (مثل داشتن «هفت تپه»). بنابر نظر این مفسران، این فاحشه نمادی از امپراتوری روم قلمداد بوده است که نمادی از هرزگی در دنیای قدیم بود و به علاوه، با ریختن خون مسیحیان و آزار و شکنجۀ آنان مرتکب گناه و جنایت میشد.
کلیسای کاتولیک
در عین حال، در دوران جدیدتر و به ویژه در نزد برخی از پروتستانها، با اینکه باز هم بابل با شهر رم یکی گرفته میشود، اما مقصود اصلی کتاب را نه امپراتوری روم بلکه اتفاقا «دم و دستگاه کلیسا» و پاپهای کاتولیک قلمداد میکنند (از آن جهت که مقر اصلی کلیسا نیز شهر رم ست). از نظر این پروتستانها (مانند مارتین لوتر و جان کالون) مقصود کتاب مکاشفه از زن فاحشه، دم و دستگاهی است که ادعای حمایت از حق را داشته اما به آن خیانت کرده است (یعنی کلیسا).
بیتالمقدس (اورشلیم)
برخی از مفسران، شهر بابل را با شهر اورشلیم یکی فرض کردهاند و گفتهاند که اشارۀ کتاب «مکاشفه» به شهری است که اگرچه دارای اهمیت مذهبی است و به نوعی «عروس» به حساب میآید، اما در اثر نافرمانی و خیانت به فاحشهای خیانتکار تبدیل میشود که خون بیگناهان را میریزد و به فساد دست میزند. بنابراین، این مفسران نپذیرفتن مسیحیت توسط یهودیان اورشلیم و سپس ویران شدن این شهر در سال ۷۰ میلادی به دست امپراتوری روم را به عنوان تحقق پیشگوییهای کتاب مکاشفه در نظر میگیرند. زیرا در خود کتاب مقدس (برای مثال در فصل یازدهم انجیل لوقا و فصل بیست و سوم انجیل متی) از حضرت عیسی (ع) نقل شده که فریسیانِ اورشلیم (دستهای از علمای یهودی) را قاتل پیامبران و قدیسان معرفی میکند.