رازهای یک تکّه استخوان خرس؛ فلوت باستانی یا غذای کفتار؟
برخی میگویند که این یک فلوت است؛ فلوتی که آوای آن در غارهای عصر حجر میپیچیده و قلب شنوندگان نئاندرتالش را تسکین میداده است؛ اما دیگرانی هم هستند که دیدگاه غیرشاعرانهتری در این باره دارند.
اول صبح؛ یافتۀ باستانی موسوم به «فلوت دیویجبِیب» (Divje Babe)، یک تکه استخوان ران خرس غارنشین است که بر روی آن سوراخهای فاصلهداری به چشم میخورند. این استخوان سوراخدار در طول دههها به یکی از چالشبرانگیزترین یافتههای باستانشناسی تبدیل شده که هنوز هم شاید دیدگاه قطعی دربارۀ ماهیت آن وجود نداشته باشد.
این استخوان در میانۀ دهۀ ۹۰ میلادی در طی کاوشهای باستانشناسی در منطقۀ Divje Babe در شمال غربی اسلوونی کشف شد. اولین دیدگاهی که دربارۀ ماهیت این شیء ابراز شد این بود که این شیء که نزدیک به ۵۰ هزار سال قدمت دارد، در واقع نوعی ساز موسیقی یا فلوت است که پیش از ورود انسانهای امروزی به اروپا و توسط نئاندرتالها ساخته شده است.
غار دیویجبیب در اسلوونی
اگر این ایده درست باشد، این تکه استخوان خرس را باید یکی از شگفتانگیزترین یافتههای باستانشناسی به حساب آورد که نشان میدهد پیش از انسانهای امروزی، سطح نسبتا پیشرفتهای از آفرینش هنری در میان گونههای دیگر انسانی مثل نئاندرتالها وجود داشته است.
اما مانند بسیاری دیگر از یافتههای دوران پارینه سنگیِ میانه که ظاهرا منعکسکننده رفتار نمادین و تواناییهای شناختی پیشرفته در میان نئاندرتالها هستند، تفسیر این یافته به عنوان «فلوت» نیز از سوی بخشی از جامعۀ علمی با انتقاد و رد شدید مواجه شده است.
در طی چند دهه که از کشف این یافته میگذرد بارها و بارها تحقیقات و مقالات مختلفی با دیدگاههای متضاد دربارۀ آن منتشر شده است. مخالفانِ تفسیر اولیه معتقدند که این تکه استخوان به هیچ وجه ساختۀ دست هیچ گونۀ انسانی نیست و شکل خاص آن به صورت اتفاقی و در نتیجۀ «جویده شدن» توسط حیوانات پدید آمده است.
گرچه در طی این سالها دانشمندانی هم بودهاند که همچنان از نظریۀ «فلوت نئاندرتال» حمایت کردهاند، اما امروزه کفۀ دیدگاه مخالف سنگینتر شده است.
یکی از آخرین تحقیقاتی که در این باره منتشر شد مربوط به سال ۲۰۱۵ بود؛ در این مطالعه که با بررسی موارد دیگری از استخوانهای سوراخدار انجام شده بود، ادعا شد که این سوراخها اثری از متههای سنگی نئاندرتالها را بر روی خود ندارند بلکه جای دندان کفتارهای عصر یخبندان هستند.
به هر حال این مسئله هنوز کاملا حلشده و قطعی نیست؛ واقعیت این است که ما هنوز درک اندکی از شیوۀ زندگی و میزان نیروهای شناختی و ادراکی نئاندرتالها داریم. اما در عین حال شور و شوق یافتن چیزهای عجیب نیز نباید باعث شود که هر نوع یافتهای را به سرعت به عنوان شاهدی از یک واقعیت شگفتانگیز دربارۀ انسانهای باستانی یا خویشاوندان نئاندرتال آنها ارزیابی کنیم.