این خودروهای نظامی مسیر تاریخ را تغییر دادند؛ از تانک رنو تا وانت تویوتا
برخی از تاثیرگذارترین نوآوریها در جهان از دستگاههای نظامی نشات گرفته اند. چه در زمینه متالورژی، منسوجات و چه در زمینه حمل و نقل، تکنولوژی راهی برای کانالیزه کردن استفاده از آن در میدان جنگ به سمت زندگی روزمره پیدا میکند. علاوه بر این، پیشرفتهترین قدرتهای نظامی نه تنها با داشتن بزرگترین نیروها، بلکه با داشتن بهترین تجهیزات، همواره بر دشمنان خود برتری داشته اند. اگر یک ارتش بتواند فناوری را برای غلبه سریعتر بر دشمن و با سربازان کمتر در اختیار بگیرد، مسیر پیروزی برایش روشنتر میشود. به همین دلیل است که کشورهای مدرن مبالغ هنگفتی از بودجه را به نام دفاع ملی صرف تحقیق و توسعه نظامی کرده اند.
اول صبح؛ زمانی پیشرفتهترین پیشرفتهای نظامی در قالب منجنیق، تفنگ و توپ صورت میگرفت. در عصر مدرن، تحرک و لجستیک باعث پیروزی در جنگها میشود. بنابراین، یک ارتش مجهز باید بهترین و جدیدترین گزینهها در زمینه وسایل نقلیه را برای جابجایی مردان و زنان داشته باشد. در حالی که بسیاری از وسایل نقلیه نظامی تفاوت چندانی با کامیونهای معمولی مورد استفاده در همه جا ندارند، برخی از آنها تاریخچه مهمتری دارند. خودروهای نظامی که در اینجا فهرست شده اند، به نوعی تاثیر قابل توجهی در مسیر تاریخ داشته اند.
تانک MKIV
جنگ جهانی اول، به طور عمومی، به عنوان اولین درگیری بزرگ برای معرفی جنگ کاملاً مکانیزه شناخته میشود. نوآوری سریع اواخر عصر صنعتی، منجر به ظهور عصر اتومبیل شد که راه خود را به میدان نبرد نیز باز کرد. اگر چه کامیونها و دیگر تجهیزات موتوری ماهیت جنگ جهانی اول را تغییر دادند، هیچ چیز به اندازه تانک MKIV تاثیری چشمگیر بر جنگ نداشت.
MKIV که توسط بریتانیای کبیر معرفی شد، اولین پیادهسازی موفق ایده تانک بود. ناگفته نماند که این تانک اولین تانکی نبود که به خدمت گرفته شد، اما اولین تانک موفقی بود که در نبرد شرکت کرد. MK I که با نهایت محرمانگی ساخته شده بود، در ابتدا کشتی خشکی نامیده میشد اما وینستون چرچیل، که در آن زمان لرد اول دریاسالاری بود، تصمیم گرفت که در طول حمل و نقل نام آنها را تانکرهای آب بنامد تا هدف در نظر گرفته شده برایشان را مخفی نماید. این تانکها برای اولین بار در سال ۱۹۱۶ به عنوان سلاحهای قدرتمند و تهدید کننده در میدان نبرد ظاهر شدند، اما نتوانستند تاثیر زیادی داشته باشند.
با ارتقا و تغییرات بود که تانک MKIV سرانجام در سال ۱۹۱۷ به تغییر مسیر جنگ کمک کرد. MKIV که از یک موتور ۱۰۵ اسب بخاری نیرو میگرفت و توسط هشت اپراتور اداره میشد، از ترکیبی از توپهای ۶ پوندی و مسلسل برای مبارزه بر روی زمینهای ناهموار و عبور از سنگرها استفاده میکرد. این تانکها با اینکه به شدت کند بوده و شرایط عملیاتی اسفناکی داشتند، انگلیسیهای ۱.۲۲۰ واحد از آنها را تولید کردند و بدون توجه به نقص هایشان، آنها را به میدان نبرد فرستادند. این تانکها به بخش مهمی از فرمول شکست دادن قدرتهای مرکزی در جنگ جهانی اول تبدیل شدند، اما مهمتر از آن، آنها سلاح مکانیزه جدیدی را معرفی کردند که تا به امروز بخشی جدا ناشدنی از نیروهای زمینی است.
ماشین شناسایی Bantam
اگر چه ایالات متحده هنوز به طور مستقیم درگیر جنگ در اروپا نبود، در سال ۱۹۴۰، مقامات ارشد ارتش به دنبال یک خودروی کوچک و همه کاره بودند. ارتش ایالات متحده پیشنویس الزامات این خودرو جدید را تهیه کرد و از سازندگان خواست تا یک نمونه اولیه بسازند – اما در یک مهلت سختگیرانه ۴۹ روزه برای تحویل. تنها شرکتی که به این فراخوان توجه کرد، شرکت کوچک American Bantam (AB) بود که خودروی کوچک و سرسختی به نام خودروی شناسایی بنتام (BRC) ساخت.
ارتش ایالات متحده یک وسیله نقلیه زیر ۹۰۰ کیلوگرم میخواست که بتواند از یک شیب ۳۰ درجهای بالا برود، یک توپ را یدک کش کند و قادر باشد به هر جایی که یک اسب میتواند سفر کند، برود. AB نمونه اولیهای را خلق کرد که تستهای ارتش را پشت سر گذاشت و همراه با فورد و ویلیس، از آن خواسته شد که دسته کوچک دیگری از نمونههای اولیه بسازد. از آنجا که AB هیچ حق ثبت اختراعی برای طرحهای اولیه نداشت، ارتش بعداً آنها را به ویلی و فورد داد تا تولید را در مقیاس بزرگ آغاز کنند تا اطمینان حاصل شود که کشور برای آنچه که بسیاری وقوع اجتناب ناپذیر جنگ میدانستند، آماده باشد. AB هیچ قرارداد دیگری برای خودرو دریافت نکرد.
BRCها به سرعت به جی پیهای ویلیس یا فورد مشهور شدند که GP در آنها به معنای General Purpose یا همه کاره بود و این خودروها به صورت گروهی برای جنگ در اروپا و جزایر اقیانوس آرام تولید و به خارج از کشور فرستاده شدند. آنها ثابت کردند که میتوانند تقریباً از هر زمینی با قابلیت اطمینانی باورنکردنی عبور کنند و به سرعت توسط سربازان به عنوان یکی از مهمترین قطعات تجهیزات در اختیار آنها مورد تمجید قرار گرفتند. تا پایان جنگ، بیش از نیم میلیون دستگاه جیپ ساخته شد و ویلیس شروع به تولید آنها به عنوان مدلهای غیرنظامی کرد که باعث ظهور جیپ مدرن، نماد آمریکاییها شد.
تانک M۴ شرمن
هنگامی که جنگ در قاره اروپا آغاز شد، ارتش ایالات متحده در حال افول بود. در سراسر دهه ۱۹۳۰، توسعه تانکهای آمریکایی به حداقل رسیده و تا حد زیادی نادیده گرفته شد، و هزینههای نظامی از زمان پایان جنگ جهانی اول نیز رو به کاهش بود. تولید در آمریکا در سال ۱۹۳۹ برای کمک به تواناییهای بریتانیا افزایش یافت، اما طراحی تانک آمریکایی هنوز وجود نداشت. تنها پس از مشاهده نقصهای موجود در طراحیهای فعلی بود که ارتش ایالات متحده اقدام به ساخت تانک M۴ Sherman کرد.
اگر چه طراحی آن براساس نسل قبلی خود یعنی M۳ Lee بود، اما تغییرات زیادی برای بهبود قابلیتها و تطبیقپذیری کلی آن اعمال شد. M۴ شرمن یک نام کلی است که در واقع مدلهای مختلفی را توصیف میکند که با استفاده از طراحی پایه یکسان اما با اجزای متفاوت، بسته به هدف هر واحد تولید شده اند. شرمنها از موتورهای ۴۰۰ تا ۴۷۰ اسب بخاری، انواع مسلسلها و توپها استفاده میکردند و زره جلویی با شیب تند برای منحرف کردن آتش دشمن ساخته شده بود که ویژگی جدیدی برای آن زمان بود، هر چند که یک نیمرخ بسیار بلند داشت.
حقیقت شرمن این است که به شدت از پانزر آلمانی ضعیفتر بود. با این حال، مهم نبود چرا که صنعت آمریکا توانست ۴۹.۰۰۰ دستگاه تانک شرمن را در سه سال از ۱۹۴۲ تا پایان جنگ تولید کند که برابر با تولید تمام انواع تانکهای آلمانی از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ بود. چیزی که شرمن از آن بیبهره بود، با تعداد زیاد جبران میشد و به متفقین اجازه میداد تا دشمن را در میدان نبرد تحت فشار و محاصره قرار داده و از پای درآورند. این موضوع بیش از هر چیز ثابت کرد که صنعت آمریکا میتواند هر کسی را که در گوشه رینگ به دام افتاده است به پیروزی برساند، ویژگی که از آن زمان تاکنون ادامه داشته است.
MRAP
حمله نیروهای آمریکایی به عراق در سال ۲۰۰۳ به سرعت تهدیدهای جدید و در حال تکاملی را برای سربازان در محیطهای شهری نشان داد و ثابت کرد که خودروهای نفربر آنها موسوم به HMMWV یا Humvee آنها بسیار آسیبپذیر هستند. درگیری در خاورمیانه نوع جدید و ترسناکی از جنگ را به سربازان آمریکایی نشان داد که در مناطق شهری و اغلب توسط شورشیان و نه نیروهای نظامی تحت حمایت دولت انجام میشد. HMMWV آن دوران یک وسیله نقلیه بسیار توانمند بود، اما برای تلههای انفجاری دست ساز (IED) که برای اولین بار به طور دسته جمعی در عراق با آن مواجه شدند، آمادگی نداشت.
مقامات ارتش آمریکا نقص آشکاری را در سیستم حمل و نقل سبک نیروهای خود تشخیص دادند و به دنبال اصلاح سریع این وضعیت افتادند. برنامه ایجاد و ارائه جایگزینی این خودروها مدلی برای دستیابی سریع بود، همانطور که در زمان ثبت پیش بینی، برنامه ریزی و اجرا شده بود. برنامهریزان تجهیزات دفاعی با اولویت ارزیابی شده در این برنامه، پیشنهادهایی را از تولیدکنندگان برای خودروهای مقاوم در برابر مین جمع آوری کردند. وزارت دفاع با استفاده از تطبیق خودروهای موجود توانست در کمتر از یک سال، تحویل این ماشینهای جدید به نام MRAP را آغاز کند که سریعترین خرید نظامی از زمان جنگ جهانی دوم بود.
برنامه خرید MRAP موفق شد تلفات سربازان آمریکایی را نزدیک به ۸۰ درصد کاهش دهد. با این حال، هر دستگاه از خودرو فوق العاده گران قیمت است و حدود ۶۰۰ هزار دلار قیمت دارد که باعث تردید در مورد هزینه زیاد مالیات دهندگان میشود. از نظر جانهایی که نجات داده شده، بیشتر مسئولان فکر میکنند که این پول به خوبی خرج شده است. همچنین معرفی این خودرو منجر به پذیرش گسترده آن نه تنها توسط نظامیان خارجی، بلکه توسط سازمانهای بشردوستانه و پلیس در سراسر جهان شده است.
موتورسیکلت
قبل از جنگ جهانی اول، شکل اصلی حمل و نقل در میدان نبرد، اسب بود. آنها در طول جنگ جهانی دوم همچنان مورد استفاده قرار میگرفتند، به طوری که حتی ارتش قدرتمند آلمان نیز چندین یگان سواره نظام داشت که هر کدام نزدیک به ۴ میلیون اسب در اختیار داشت. با این حال، جنگ مکانیزه جنگ جهانی اول فرصتی را برای جایگزینی اسبهای مورد اعتماد با اسبی که به زمان چرای بسیار کمتری نیاز داشت و به ندرت خسته میشد – موتورسیکلت- فراهم کرد.
حتی قبل از ترور آرشیدوک فردیناند در صربستان، زمانی که در سال ۱۹۱۶ سربازان پانچو ویلا از مرز مکزیک عبور کردند تا به کلمبوس، نیومکزیکو حمله کنند، ارتش آمریکا با مردان موتورسوار درگیر شده بود. در حالی که ژنرال جان جی. پرشینگ با کامیون، هواپیما و هارلی – دیویدسن به منطقه فرستاده شده بود، این سربازان از موتورهای ایندینز استفاده میکردند. سربازان پرشینگ میتوانستند تا سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت را با مدل J Harley خود طی کنند و چندین نفر از آنها مجهز به ماشینهای جانبی مجهز به مسلسل بودند. اگرچه پرشینگ هرگز ویلا را دستگیر نکرد، اما شایستگی موتورسیکلت را برای استفاده نظامی اثبات کرد.
موتورسیکلتها دوباره در جنگ جهانی اول در هر دو طرف درگیری به کار گرفته شدند. آنها دوباره با مسلسلهای سنگین و برای حرکت در خط مقدم مورد استفاده قرار گرفتند. موتورسیکلتها همچنین به عنوان آمبولانسهایی عمل میکردند که قادر به حمل یک یا دو سرباز به یک بیمارستان صحرایی بودند، در حالی که بیشتر موتورسیکلتها ماموریتهای ارتباطاتی را انجام میدادند. در حالی که تجهیزات مدرن عمدتاً جایگزین این نقشها شده اند، موتورسیکلتها همچنان بخشی از استراتژی نظامی مدرن هستند چرا که چابکی، سرعت و وزن سبک آنها را جایگزین ناپذیر و آسان برای رفتن به میدان نبرد میکند.
تانک Renault FT
در حالی که بریتانیا تانک سنگین MKIV را از کانال مانش عبور میداد و به میدان نبرد میفرستاد، فرانسه در حال کار بر روی یک خودروی زرهی بود. شرکت خودروسازی فرانسوی رنو به جای ساخت چیزی با ابعاد بیش از حد بزرگ که دشمن را با بزرگی خود از پای در بیاورد، طرحی ارائه کرد که کوچک، مانورپذیر و سبک بود و میتوانست به مقدار کافی ساخته شود تا دشمن را با تعداد بیشتر از پا درآورد. نمونههای اولیه در اوایل سال ۱۹۱۶ ساخته شدند، اما مشکلات و تاخیرهایی در توسعه، همراه با سیاست، مانع از آن شد که این تانک تا پیش از سال ۱۹۱۸ وارد نبرد شود.
رنو FT نسبتاً کوچک توسط یک خدمه دو نفره، یک راننده و یک توپچی، اداره میشد. این تانک مجهز به یک توپ ۳۷ میلی متری Puteaux بود که در انقلابیترین ویژگی آن، داخل یک برجک چرخان نصب شده بود. برخلاف توپهای ثابت در سکوهای بیرون زده تانکهای MKIV انگلیسی، FT میتوانست در هر جهتی بچرخد و شلیک کند و امکان دفع حملات از چند جهت را فراهم میکرد. اگر چه تا سال ۱۹۱۸ تعداد کافی از تانکهای FT ساخته و به میدان نبرد اعزام نشدند، اما گسیل آنها نقش مهمی در پایان دادن به جنگ داشتند.
پس از جنگ، FT به طور گسترده به حداقل دوازده کشور صادر و مورد استفاده قرار گرفت. برجک جدید آن به استانداردی برای تمام طراحی تانکهای آینده تبدیل گشته و FT اولین تانکی بود که توسط ارتش ایالات متحده آمریکا به کار گرفته شد. آنها در طول جنگ جهانی دوم همچنان مورد استفاده قرار میگرفتند تا اینکه پیشرفتهای جدید آنها را از نظر عملکردی منسوخ کرد.
تانک T-55
در طول جنگ جهانی دوم، شوروی تانک T – ۳۴ را تولید کرد که نقش زیادی در شکست آلمان در جبهه شرقی داشت. در حالی که در اوایل جنگ موفقیت چندانی به دست نیاورد، ماشین جنگی شوروی آنها را به تعداد کافی تولید کرد که در نهایت نیروهای در حال یخ زدن آلمانی را درهم شکست و آنها را به برلین بازگرداند. به همان اندازه که این تانک برای پیروزی متفقین مهم بود، جانشین آن ممکن است تاثیر بیشتری بر تاریخ داشته باشد.
با یک نمونه اولیه که از قبل در سال ۱۹۴۵ ساخته شده بود، جایگزین T – ۳۴ به سرعت پس از پایان جنگ ساخته شد. توسعه کامل آن در سال ۱۹۴۷ آغاز شد و تی-۵۵ جدید خیلی زود به تانک جنگی اصلی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای پیمان ورشو متحدش تبدیل شد. ت انک جدید نسبت به نسل قبلی خود پیشرفتهای زیادی داشته که از جمله آنها میتوان به سبکتر بودن، که امکان عبور از پلهای بیشتر و عبور از گل و لای نرمتر بدون گیر کردن را ممکن میساخت، اشاره کرد. اگر چه این مدل نسبت به مدل قبلی بهبود یافته، اما ایراداتی هم داشت، اما نه نقاط قوت و نه نقاط ضعف آن چیزی نبودند که آن را تا این حد تاثیرگذار کرده باشند.
تی -۵۵ که توسط اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش تولید میشد، به پرتولیدترین تانک تاریخ تبدیل شد. تخمینها تعداد کل را بین ۸۶.۰۰۰ تا ۱۰۰.۰۰۰ دستگاه تخمین میزنند و تولید آن تا دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت. این تانک همچنین بیشترین صادرات یک تانک در جهان را به خود اختصاص داده و در دهها کشور جهان وارد خدمت شد و تا به امروز مورد استفاده قرار میگیرد. تاثیر آن در درگیریهای متعدد، از ویتنام گرفته تا جنگ داخلی در آفریقا و حتی هنوز هم در اوکراین احساس میشود.
وانتهای تویوتا
درگیریهای منطقهای در طول دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ گریبانگیر کشورهای لیبی و چاد شد. این احساسات خصمانه در سال ۱۹۸۷ زمانی که درگیری مسلحانه بین دو کشور آغاز شد، به اوج خود رسید. با تجهیز عالی ارتش لیبی به تانک، توپ، هلیکوپتر و غیره، چشمانداز چاد تیره به نظر میرسید. اما چاد نبوغ خود را به آزمایش گذاشت و همه چیز را با همسایه مجهزتر خود برابر کرد.
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق ایالات متحده، یک بار گفته بود: «شما با ارتشی که دارید به جنگ میروید، نه ارتشی که ممکن است بعداً بتوانید یا بخواهید داشته باشید». بنابراین، واحدهای ارتش چاد حدود ۴۰۰ وانت تویوتا را که فرانسه به آنها داده بود، کنار هم قرار دادند و آنها را به جنگ بردند. چاد با مسلسل و موشکهای هدایت شونده ضدتانک که بر روی پایههایی نصب شده بود و گروههایی از سربازان با سلاح AK – ۴۷ که در کنار آنها حرکت میکردند، برای یک حمله غافلگیرانه علیه موقعیت نظامی لیبی وارد عمل شد. لیبی تا پایان جنگ ۷۸۴ سرباز، ۹۲ تانک جنگی تی ۵۵ و ۳۳ خودروی جنگی پیاده نظام BMP – ۱ را از دست داده بود، در حالی که تلفات چاد به ۱۸ سرباز و تنها سه تویوتا میرسید.
از آن زمان به بعد، وانتهای نظامی به یک دارایی مهم جنگ داخلی و شورش در سراسر جهان تبدیل شد، که سالها به طور برجسته در درگیریهای خاورمیانه، افغانستان و آفریقا حضور داشت. اخیراً اوکراین وانتهای خود را برای نبرد با روسها تغییر داده است. در حالی که تویوتا یک سیاست رسمی در برابر چنین استفادهای از محصولات خود دارد، تا زمانی که افراد فقیر درگیر درگیریهای مسلحانه شوند، تویوتا نیز آنجا خواهد بود.
LVT-1 Alligator
گاهی اوقات، نوآوری نظامی میتواند از جاهای نامحتمل باشد. علاوه بر این، نیاز فوری به راه حل برای یک مساله میتواند حل مساله با ایدههای جدید را تسهیل و تسریع کند. این مووضع در مورد LVT-1 Alligator در دوران جنگ جهانی دوم نیز صدق میکند.
ایده این خودرو از یکی از ساکنان ثروتمند فلوریدا بود که پس از طوفان ویرانگر سال ۱۹۲۶، نیاز به یک خودروی نجات را احساس کرد. دونالد رولینگ با علاقه به سرهمبندی و سرمایههای تقریباً بیپایان، یک ماشین مکانیکی را سر هم کرد که میتوانست به لطف بدنه ضدآب و شنیهایی که به عنوان پارو در آب نیز عمل میکردند، به طور بینقصی از آب به روی زمین حرکت کند. تفنگداران دریایی بعدها با این ماشینها علاقمند شدند و اولین مدلها را تا سال ۱۹۴۱ تولید کردند.
شروع جنگ جهانی دوم تولید انبوه Alligator را به همراه داشت که برای اولین بار در سال ۱۹۴۲ در گوادالکانال شاهد جنگ بود. آنها که در ابتدا برای حمل آذوقه به ساحل مورد استفاده قرار میگرفتند، بعدها به عنوان خودروهای تهاجمی ساحلی مورد استفاده قرار گرفتند و ثابت شد که در رساندن تفنگداران دریایی به ساحل به تعداد زیاد مفید هستند. Alligatorها کمک زیادی به موفقیت نیروهای آمریکایی در اقیانوس آرام و ساخت وسیله نقلیه تهاجمی آبی خاکی به عنوان یک دارایی استاندارد سخت افزاری تفنگداران دریایی کردند که تا به امروز ادامه دارد.
HMMWV
از زمان جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ ویتنام، جیپ شناخته شدهترین خودروی نظامی باقی ماند و همچنین سرسخت ترین، زمختترین و توانمندترین قطعه تجهیزات ارتش بود. طراحی اصلی آن در طول سالها با درگیریهای مختلف کوچک و بزرگ تقریباً ثابت و موثر باقی مانده و علیرغم روزآمدیهای معدودی که داشت، در عین حال طراحی اصلی را حفظ کرده بود. با این حال، در دوره پس از سقوط ویتنام به دست نیروهای کمونیست شمال، جیپ پیر شدن خود را نشان داده و زمان آن رسیده بود که جایگزینی برای آن پیدا شود.
طرح جایگزین و الزامات در سال ۱۹۷۹ توسط ارتش آماده گردیده و فراخوانی برای قراردادها منتشر شد. در سال ۱۹۸۲، کمپانی AM General یازده نمونه اولیه تحویل داده و قرارداد تولید کامل ۵۵.۰۰۰ دستگاه از خودروی چند منظوره چرخدار با قابلیت تحرک بالا (HMMWV) را دریافت کرد که معمولا هاموی (Humvee) نامیده میشود. اولین عملیات جنگی که از هاموی استفاده کرد، در سال ۱۹۸۹ در پاناما بود؛ اما هاموی در جریان طوفان صحرا در سال ۱۹۹۱ دوباره به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
این خودروهای عظیم الجثه برای ماموریتهای جنگی و دیگر کاربردهای نظامی کاملاً مناسب بودند، اما در سال ۱۹۹۲، آرنولد شوارتزنگر، ستاره اکشن هالیوود، به قدری شیفته این خودرو بود که با AM General تماس گرفت و از آنها خواست که نسخهای غیرنظامی برای او بسازند. جالب اینجاست که این روش جواب داد و هامر غیرنظامی و جادهای متولد شد. هامر علی رغم اینکه برای جادههای عمومی کاملاً مناسب نبود، در سال ۱۹۹۲ به فروش گذاشته شد. این مدل سالها به فروش خود ادامه داد و مدل دوم به نام H۲ نیز تولید شد، تا اینکه در سال ۲۰۱۰ تولید آن متوقف شد. اما در سال ۲۰۲۰ هامر با نام GMC Hummer EV و با عنوان یک هیولای برقی و بسیار جدید دوباره متولد شد.