چرا «پابلو نرودا» دارد منفور می‌شود؟

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

به عنوان بخشی از این فرآیند مسائل شخصی زندگی نرودا از جمله نوع رابطه با مالوا مارینا دخترش که با هیدروسفالی* متولد شده بود با نگاهی متفاوت و انتقادی‌تر زیر ذره بین رفت. نرودا در نامه‌ای به یکی از دوستان‌اش از مارینا به عنوان «یک موجود کاملا مضحک، نوعی نقطه ویرگول و یک خون آشام سه کیلوگرمی» یاد کرد. سپس، سالی که جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد همسر نرودا او را ترک کرد. او سپس روایتی را از نرودا به عنوان مردی بیرحم که همسر و دخترش رها کرده بود منتشر کرد.

شاید تعجب‌آور نباشد که کشوری مانند شیلی که در تاریخ معاصر دو قطبی شده بر سر ارتباط‌اش با پابلو نرودا شاعر برجسته خود نیز در حال ستیز است. در دسامبر سال جاری میلادی پنجاه سال پس از کودتایی که ژنرال «اگوستو پینوشه» را به قدرت رساند شیلیایی‌ها تلاش برای نوشتن قانون اساسی جدید به جای قانون اساسی اصلاح شده توسط رژیم دیکتاتوری سابق را رد کردند. این دومین همه پرسی بود که طی دو سال انجام شد. اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۲ میلادی رای دهندگان اصلاحات جناح چپ را به طور کلی رد کردند. در ماه دسامبر بدیل ارائه شده از سوی جناح راست برای قانون اساسی جدید نیز به شدت رد شد که نشان می‌داد اجماع و ایجاد توافق بر سر یک موضوع در شیلی تا چه اندازه تبدیل به کاری دشوار شده است.

نرودا مسلما مهم‌ترین شاعر اسپانیایی زبان قرن بیستم و نماد شیلی‌ای بود که تسلیم پینوشه شد. نرودا در سپتامبر ۱۹۷۳ میلادی دوازده روز پس از وقوع کودتایی که دولت «سالوادور آلنده» رئیس جمهور منتخب سوسیال دموکراتیک و دوست او را سرنگون کرد درگذشت. برای نسل‌های متمادی اعتبار نرودا غیر قابل تردید و سرزنش ناپذیر به نظر می‌رسید. با این وجود، در سالیان اخیر زندگی و مرگ او مورد ارزیابی تازه‌ای قرار گرفته و با تفاسیر جدیدی در مورد مشروعیت‌اش همراه بوده است. با این وجود، دشواری دستیابی به اجماع درباره آن شاعر نتیجه تلاش‌هایی است که نه از سوی اردوگاه‌های سیاسی مخالف بلکه از درون اردوگاه چپ شیلی که او از نظر تاریخی به آن تعلق داشت در جریان است. یک طرف به دنبال ان است که او را به عنوان مجرم نشان دهد و طرف دیگر او را به مثابه یک قربانی قلمداد می‌کند.

طرف اول جنبش فمینیستی مهیب شیلی می‌باشد. جریان دوم توسط حزب کمونیست شیلی نمایندگی می‌شود که نرودا یکی از اعضای قدیمی آن بود و اکنون بخشی از ائتلاف حکومتی در شیلی محسوب می‌شود. هم چنین، در میان گروه دوم برخی از اقوام نزدیک نرودا نیز حضور دارند که مصمم هستند ثابت کنند آن شاعر شیلیایی توسط دیکتاتوری نظامی به قتل رسید.

زندگی نرودا در دوره خوبی از قرن بیستم سپری شد و او از همان ابتدا می‌دانست که قرار است چه کاری انجام دهد. او در ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ با نام «ریکاردو الیسر نفتالی ریس باسوآلتو» در تموکو در منطقه آروکانیا به دنیا آمد منطقه‌ای که به دلیل جنگل‌های بکر و باشکوه و بارندگی‌های بی‌امان مشهور بود که در اولین صفحات اثر «اعتراف به زندگی» به آن اشاره کرده است. پدرش که کارمند اداره راه آهن بود با تمایل او برای شاعر شدن مخالفت کرد و به گفته «آدام فاینشتاین» زندگی نامه‌نویس نرودا او را با قطارهای طولانی به دل جنگل‌ها برد تا پسرش را از نوشتن دور کند. با این وجود، آن سوار قطار شدن‌ها صرفا عشق به طبیعت را در نرودا تقویت کرد و شاکله بسیاری از آثارش را شکل داد. او در سیزده سالگی، زمانی که در یک روزنامه محلی مقاله کوتاهی را چاپ کرد و در آن استدلال کرد که «شوق و پشتکار» عوامل پیشرفت هستند تبدیل به یک نویسنده شد.

نرودا در شانزده سالگی برای پنهان کردن هویت خود از پدرش و احتمالاً به احترام «یان نرودا» نویسنده و شاعر رئالیست چک تبار نام مستعار «پابلو نرودا» را برای خود برگزید. اولین کتاب شعر او با نام «گرگ و میش» سه سال بعد منتشر شد. یک ماه قبل از رسیدن به بیست سالگی او «بیست شعر عاشقانه و یک سرود ناامیدی» را منتتشر کرد که در مورد دل شکستگی عاشق شدن است که به عنوان یکی از نمادین‌ترین کتب شعر به زبان اسپانیایی باقی مانده است.

«مارک استرند» برنده سابق جایزه شعر ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ میلادی درباره نرودا در «نیویورکر» نوشته بود: «طبیعی بودن این سطور، غم و اندوه، تکرارهای گاه به گاه، سادگی بیش از حد آن‌ها نشانگر سبک اولیه نرودا هستند و تا حدودی دلیل محبوبیت مداوم» بیست شعر عاشقانه و یک سرود ناامیدی «بوده اند». شعر بیستم آن مجموعه که شاید مشهورترین آن باشد این گونه آغاز می‌شود: امشب می‌توانم غمگین‌ترین سطرها را بنویسم/ شب پر ستاره است و ستاره‌ها آبی هستند و از دور می‌لرزند/ باد شب در آسمان می‌چرخد و آواز می‌خواند/ امشب می‌توانم غمگین‌ترین سطور را بنویسم/ من او را دوست داشتم و گاهی او هم مرا دوست داشت.

نرودا در دانشگاه شیلی در سانتیاگو زبان فرانسوی را آموخت و در رشته آموزگاری تحصیل نمود، اما خیلی زود خود را وقف نوشتن کرد. موفقیت‌های ادبی اولیه او «هاله کوچکی از احترام» را برایش به ارمغان آورد. او بعدا «اعتراف به زندگی» زندگی نامه شخصی‌اش را نوشت و و در سال ۱۹۲۷ از آن اثر برای دریافت قرار ملاقاتی از طریق یک دوست با ارتباط خوب با وزیر امور خارجه استفاده کرد که منجر به آن شد که به وی پیشنهاد پذیرش سمت کارمند در کنسولگری شیلی در برمه داده شود.

نرودا در سال ۱۹۳۳ «منزلگاهی بر زمین» را منتشر کرد که نوع بسیار متفاوتی از کتاب بود مجموعه‌ای از اشعار سوررئالیستی که برخی از آن‌ها در مورد چشم‌انداز شیلی بودند و او بخشی از آن را در طول سال‌هایی که در خارج از کشور به سر می‌برد نوشت. او به عنوان دیپلمات به کلمبو در سریلانکا و جاوا در اندونزی اعزام شد جایی که در در سال ۱۹۳۰ میلادی در سن بیست و شش سالگی با «ماریا آنتونیا هاگنار» که تنها فرزندش «مالوا مارینا» را از او داشت ازدواج کرد و بعدا به سنگاپور، بوئنوس آیرس، بارسلونا و مادرید رفت.

نرودا در ژوئیه ۱۹۳۶ در زمان شروع جنگ داخلی اسپانیا در مادرید زندگی می‌کرد. یک ماه بعد دوست‌اش «فدریکو گارسیا لورکا» شاعر و نویسنده توسط یک جوخه مسلح ملی گرا کشته شد. در آن زمان بود که نرودا از نظر کار ادبی درگیر مسائل سیاسی شد و در سال ۱۹۳۷ میلادی او کتاب «اسپانیا در قلب ما» را نوشت که سروده‌ای ضد فاشیستی محسوب می‌شود. او سپس به سانتیاگو بازگشت، اما هنگامی که جمهوری در سال ۱۹۳۹ میلادی ساقط شد به پاریس اعزام شد جایی که هدایت بیش از دو هزار پناهنده اسپانیایی را در یک کشتی باری فرانسوی که باید بازسازی می‌شد انجام داد. او بعدها آن ماموریت را ماندگارترین شعر خود خواند. پس از مدتی انجام ماموریت دیپلماتیک در مکزیک او به شیلی بازگشت در سال ۱۹۴۵ میلادی به عنوان عضو مجلس سنا انخاب شد و به طور رسمی به حزب کمونیست پیوست. چند سال بعد در آغاز جنگ سرد دولت «گابریل گونزالس ویدلا» رئیس جمهور وقت شیلی که با حمایت کمونیست‌ها انتخاب شده بود چرخش به راست انجام داد و سرکوب کارگران و اعضای حزب کمونیست را آغاز نمود.

پس از آن نرودا اقدام گونزالس ویدلا را در سنا محکوم کرد و به خیانت متهم شده و دستور بازداشت‌اش صادر شد. نرودا مخفی شد تا این که یک سال بعد کشور را ترک کرد و با عبور از آند سوار بر اسب به آرژانتین رفت و سپس به اروپا سفر کرد. در سال ۱۹۵۰ میلادی مجموعه‌ای که به‌عنوان شاهکار او شناخته می‌شد با نام «سرود همگانی» در مکزیک مننتشر شد. در آن کتاب بیش از پانصد صفحه‌ای ۳۴۰ شعر، تاریخ دنیای جدید و مردمان بومی گنجانده شده بود.

نرودا در سال ۱۹۵۲ میلادی زمانی که دولت گونزالس ویدلا در رسوایی غرق شده و کارش به پایان رسید به شیلی بازگشت. به غیر از دو سالی که نرودا به عنوان سفیر انتخابی دولت آلنده در فرانسه خدمت کرد مابقی عمرش را در شیلی باقی ماند و تا پایان عمر به نوشتن ادامه داد. او بیش از پنجاه کتاب نوشت که بخش عمده آن‌ها شعر بودند و جایزه صلح استالین را در سال ۱۹۵۳ و جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۷۱ دریافت کرد. او در سال ۱۹۶۶ به ایالات متحده سفر کرد و به نوشته «تایمز» جلسه شعرخوانی‌اش در نیویورک با استقبال حضار مواجه شد. در سال ۱۹۷۲ میلادی هفتاد هزار نفر برای شنیدن اشعار نرودا به استادیوم ملی فوتبال شیلی رفتند. فاینشتاین می‌گوید: «او یکی از آخرین شاعرانی بود که از محبوبیتی مشابه یک ستاره راک برخوردار شد».

نرودا تا مدت‌ها پس از مرگ‌اش مورد تجلیل قرار گرفت و آثارش خوانده می‌شد. «الخاندرو زامبرا» شاعر و رمان‌نویس می‌گوید: «نرودا عملا یک قدیس بود. او نمادی از غرور ملی ما بود». گفته می‌شود «گابریل بوریک» جوان‌ترین رئیس جمهور شیلی اشعار نرودا را در محافلی که در آن حضور داشت می‌خواند. با این وجود، نتیجه نظرسنجی‌ای در سال ۲۰۲۲ میلادی نشان داد که صرفا ۱۷ درصد از خوانندگان کتاب در شیلی آثار شعر را می‌خوانند. زامبرا می‌گوید: «نرودا احتمالا تنها شاعری است که بخش خوبی از شیلی واقعا آثارش را خوانده اند». بنابراین، نرودا به مثابه یک چهره ملی، نمادین و همه جا حاضر بود. کتاب‌های شعر او در واگن‌های مترو پخش می‌شد و پوسترهایی از پرتره‌اش در نمایشگاه‌های خیابانی دیده می‌شدند. بنیاد پابلو نرودا سه خانه اصلی او در سانتیاگو، والپارایسو و ایسلا نگرا را به عنوان موزه مدیریت می‌کند که هرساله میزبان بیش از سیصد هزار بازدید کننده است.

با این وجود، همه چیز درباره نرودا از سال ۲۰۱۱ میلادی به این سو تغییر کرد زمانی زمانی که دانشجویان خواستار اصلاحات در نظام آموزش عالی بودند که باعث آغاز برخی از بزرگترین تظاهرات توده‌ای در شیلی شد که از زمان پایان دوره پینوشه به این سو بی‌سابقه بود. تحولات سیاسی نسل جدیدی از سیاستمداران چپ را به صحنه آورد که بسیاری از آنان اکنون در دولت بوریک خدمت می‌کنند و یک جنبش فمینیستی تحول آفرین شکل گرفت که در سال‌های بعد خواستار رسیدگی به خشونت نهادی علیه زنان در شیلی شد. مردم به خیابان‌ها آمدند و به آزار و خشوت جنسی علیه زنان اعتراض کردند.

به عنوان بخشی از این فرآیند مسائل شخصی زندگی نرودا از جمله نوع رابطه با مالوا مارینا دخترش که با هیدروسفالی* متولد شده بود با نگاهی متفاوت و انتقادی‌تر زیر ذره بین رفت. نرودا در نامه‌ای به یکی از دوستان‌اش از مارینا به عنوان «یک موجود کاملا مضحک، نوعی نقطه ویرگول و یک خون آشام سه کیلوگرمی» یاد کرد. سپس، سالی که جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد همسر نرودا او را ترک کرد. او سپس روایتی را از نرودا به عنوان مردی بیرحم که همسر و دخترش رها کرده بود منتشر کرد.

مالوا مارینا در سن هشت سالگی درگذشت. نرودا هم چنین به عنوان مردی هوسباز و زن باره از سوی فمینیست‌های شیلیایی محکوم شده است. او در سال ۱۹۴۳ میلاید با «دلیا دل کاریل» ازدواج کرد و بعدا با او در شیلی و در تبعید زندگی کرد، اما پس از گذشت نزدیک به دو دهه از زندگی با دل کاریل او را به خاطر «ماتیلدا اوروتیا» خواننده و نویسنده‌ای که در نهایت همسر سوم‌اش شد ترک کرد. نرودا هم چنین اغلب شیفته زنان دیگر نیز بود. او در سال‌های پایانی عمرش عاشق خواهرزاده ماتیلدا شده بود. بدتر از آن این که نرودا متهم به تجاوز بود.

نرودا در کتاب «اعتراف به زندگی» که در سال ۱۹۷۴ میلادی منتشر شد لحظه‌ای را از دوران زندگی‌اش در اواخر دهه دوم عمر خود به عنوان کارمند کنسولگری در کلمبو توصیف می‌کند که در آن با یک خدمتکار تامیل مواجه شده بود. او می‌نویسد: «محکم به مچ دست‌اش را گرفتم و به چشمان‌اش خیره شدم. هیچ زبانی وجود نداشت که بتوانم از طریق آن با او صحبت کنم… حق داشت مرا تحقیر کند. این تجربه هرگز تکرار نشد». دو جمله پایانی ذکر شده توسط نرودا تنها نشانه پشیمانی او از کارهای خود بوده است. فاینشتاین می‌گوید: «این به وضوح یک اعتراف از سوی نرودا درباره زندگی‌اش در کتابی با عنوان» اعتراف به زندگی «است».

تغییر نگاه نسبت به نرودا در سالیان اخیر مشهود بوده است. برای مثال، کارلا مورنو سالدیاس هنرمند تصویری از نرودا با عنوان «به تجاوز جنسی اعتراف می‌کنم» را به صورت آنلاین در فضای مجازی منتشر کرد. هم چنین، یک پروژه برای تغییر نام فرودگاه سانتیاگو به نام نرودا مورد اعتراض قرار گرفت و از دستور کار پارلمان شیلی خارج شد.

«پاملا ژیلز» یکی از اعضای پارلمان شیلی گفته بود: «این روزها زمان ادای احترام به یک آزارگر زنان نیست فردی که فرزند بیمار خود را رها کرد و به تجاوز جنسی اعتراف کرده چه رسد به آن که بخواهد به نماد و چهره کشورمان تبدیل شود». «کارن ورگارا سانچز» یک فعال دانشجویی به «گاردین» گفته بود: «ما اکنون ابهام‌زدایی از شخصیت نرودا را آغاز کرده ایم، زیرا فرهنگ تجاوز را زیر سوال می‌بریم». این ابهام‌زدایی به کارهای نرودا نیز تعمیم یافته و برخی از آن‌ها جنسیت گرا و جنسیت زده قلمداد می‌شوند. «ماریا رُزا اولیورا ویلیامز» استاد ادبیات آمریکای لاتین در دانشگاه نوتردام و نویسنده مقاله‌ای در مورد زنان در زندگی نرودا می‌گوید: «آثار او جنسیت گرا خوانده می‌شوند، زیرا ما اکنون از تمام زوایای روابط خصوصی زندگی او اطلاع داریم. با این وجود، او در واقع دوستی طولانی مدتی با اکثر معشوقه‌هایش البته به جز مادر دخترش داشت. زنان در شعر او تقریبا همیشه عاملیت دارند». با این وجود، زنان شیلیایی با پلاکاردهایی که روی آن نوشته شده بود «نرودا، تو خفه شو» راهپیمایی کرده بودند. آنان پیشنهاد کردند که به جای نرودا «گابریلا میسترال» نویسنده خارق‌العاده نسل قبل که در سال ۱۹۴۵ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد به عنوان برترین شاعر شیلی شناخته شود.

به عنوان نقطه مقابل بررسی انتقادی زندگی و کار نرودا نوع بسیار متفاوتی از تجدیدنظر در دادگاه مطرح شد که این بار بر مرگ او متمرکز بود. نرودا به سرطان پروستات مبتلا بود و پیش از کودتا تحت درمان قرار گرفت. هنگامی که در خانه دوران نقاهت خود را سپری می‌کرد از مرگ آلنده در جریان حمله نظامی به کاخ ریاست جمهوری مطلع شد. نرودا که هنوز عضو حزب کمونیست بود هدف آشکاری برای رژیم تازه به قدرت رسیده محسوب می‌شد. او در شوک فرو رفته بود. او شروع به دریافت اطلاعات دقیق در مورد چگونگی بازداشت افراد، چگونگی مخفی شدن یا فرار دوستان‌اش کرد. گویی دنیا به سرش خراب شده بود. «مونیکا گونزالس» خبرنگاری که به خاطر کارهای تحقیقاتی‌اش در دوران پینوشه شناخته شده به «نیویورکر» می‌گوید: «خانه‌های نرودا مورد حمله ارتش قرار گرفتند. نرودا حال خوبی نداشت و به کلینیک در سانتیاگو منتقل شد. دولت مکزیک یک هواپیما را برای بیرون بردن نرودا از کشور اعزام کرد، اما هرگز چنین اتفاقی رخ نداد و جهار روز بعد اعلام شد که او فوت کرده است».

در گواهی فوت او ابتلا به سرطان به عنوان علت مرگ ذکر شد. جمعیتی خودجوش پشت تابوت نرودا در مراسم تشییع جنازه او راهپیمایی کردند که به عنوان اولین اقدام عمومی در اعتراض به دیکتاتوری توصیف شده است. در سال‌های بعد این روایت شکل گرفت که ذکر می‌کرد نرودا به دلیل اندوه از سرنوشت کشورش فوت کرد.

سپس در سال ۲۰۱۱ میلادی یک روایت جایگزین مطرح شد مبنی بر آن که نرودا به قتل رسیده بود. این اتهام با اظهارات «مانوئل آرایا» راننده نرودا و یکی از اعضای حزب کمونیست آغاز شد. در روز مرگ نرودا آرایا به یک نشریه مکزیکی گفته بود که او و ماتیلدا از کلینیک به خانه رفتند تا برخی وسایل شخصی را نرودا را بردارند. در حالی که آنان در خانه بودند نرودا تماس گرفت و از آنان خواست که فورا بازگردند، زیرا یک پزشک در هنگام خواب ماده‌ای را به معده او تزریق کرده بود. آرایا می‌گوید وقتی آنان به کلینیک رسیدند یک لکه قرمز رنگ را بر روی شکم نرودا مشاهده کردند. سپس پزشک دیگری از آرایا خواست تا برای تحویل گرفتن دارو به داروخانه برود. او در راه توسط نیروهای نظامی ربوده و شکنجه شد و هفته‌ها تحت بازداشت به سر می‌برد.

نرودا ساعاتی پس از خروج آرایا از کلینیک درگذشت. براساس شهادت آرایا حزب کمونیست شیلی و خویشاوندان نرودا درخواست تحقیق در مورد علت مرگ او را ارائه کردند. طبق قانون آیین دادرسی کیفری قدیمی شیلی که از آن دوره هنوز در مورد پرونده‌های حقوق بشر اعمال می‌شد مراحل تحقیق به شکل محرمانه صورت گرفت. در آوریل ۲۰۱۳ میلادی جسد نرودا برای آزمایش سم‌شناسی نبش قبر شد. سه هیئت از کارشناسان پزشکی قانونی نتایج متفاوتی ارائه کرده اند. اولین بررسی توسط کارشناسانی از شیلی، ایالات متحده و اسپانیا انجام شد که در نوامبر ۲۰۱۳ به این نتیجه رسیدند هیچ مدرک پزشکی قانونی دیگری به جز دلیل مرگ بر اثر متاستاز سرطان وجود ندارد. دومین مورد ارزیابی نیز توسط کارشناسان بین المللی از جمله در دانمارک و کانادا انجام شد که ردپایی از کلوستریدیوم بوتولینوم یک باکتری بالقوه کشنده را در یکی از دندان‌های آسیاب نرودا یافتند. با این وجود، آن بررسی نیز نتوانست علت دقیق‌تری را ذکر کند و اشاره شد وجود آن باکتری ممکن است مربوط به زمان پس از مرگ نرودا بوده باشد.

همان هیئت ثابت کرد که در گواهی فوت او به اشتباه ذکر شده بود که نرودا از کاهش شدید چربی و توده عضلانی رنج می‌برد چرا که داده‌های مرتبط با اندازه دور کمر نرودا در زمان مرگ نشان می‌دهد او کماکان تا پیش از مرگ مردی تنومند بود. در اوایل سال ۲۰۲۳ میلادی طبق گزارش‌ها سومین هیئت بررسی بین المللی به این نتیجه رسید که آن باکتری هنگام مرگ نرودا در بدن‌اش وجود داشته، اما آنان نتوانستند تشخیص دهند که آیا آن باکتری به بدن او تزریق شده بود و آیا آن باکتری باعث مرگ نرودا شده بود یا خیر.

کسانی که از نظریه مسمومیت حمایت می‌کنند به مورد «ادواردو فری» رئیس جمهور سابق شیلی اشاره می‌کنند که از مخالفان پینوشه بود و در سال ۱۹۸۲ در همان کلینیک درگذشت. در سال ۲۰۱۹ میلادی قاضی پرونده حکم داد که فری مسموم شده بود. با این وجود، دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور متعاقبا آن حکم را رد کردند و به این نتیجه رسیدند که مرگ ناشی از عوارض پزشکی بوده است.

در سال ۲۰۱۳ میلادی مونیکا گونزالس گزارش داد که رژیم پینوشه از مواد سمی از جمله کلوستریدیوم بوتولینوم علیه مخالفان خود تا سال ۱۹۷۵ میلادی استفاده کرده بود. او همچنین اشاره کرد که رژیم نظامی بلافاصله پس از کودتا در بیمارستان‌های سانتیاگو به دنبال یافتن مخالفان چپگرایی بود که در رویارویی با ارتش مجروح شده بودند. بسیاری از آنان ربوده و کشته شدند و این می‌تواند حضور افراد ناشناس از جمله پزشکی که گفته می‌شود مراقبت از نرودا را بر عهده داشته توضیح دهد.

علیرغم ابهامات درباره مرگ نرودا و انتقاداتی که درباره زندگی شخصی‌اش مطرح می‌شود خواندن اشعار او هنوز در مدارس شیلی ادامه دارد و آثارش به طور مرتب در برنامه‌های ادبیات امریکای لاتین در سراسر جهان گنجانده می‌شوند. با این وجود، نحوه خوانش آثار نرودا اساسا تغییر کرده است. زندگی او اکنون مثل نخ سیاهی در کنار روشنایی کارش آویزان است.

«ایگناسیو لوپز کالوو» استاد دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید دانشجویان‌اش از او می‌پرسند چه احساسی درباره رفتار نرودا با زنان و دخترش دارد و او می‌گوید: «آن را وحشتناک دیدم، اما باید کار او را بخوانیم». ایزابل آلنده نویسنده و از بستگان سالوادور آلنده و مدفع حقوق زنان نیز می‌گوید: «مانند بسیاری از فمینیست‌های جوان در شیلی من نیز از برخی جنبه‌های زندگی و شخصیت نرودا منزجر هستم. با این وجود، ما نمی‌توانیم نوشته‌های او را نادیده بگیریم».

*آب آوردن مغز در پزشکی به وضعیتی گفته می‌شود که مایع مغزی-نخاعی تولید شده در شبکه کوروئید بیش از اندازه در بطن‌های مغزی و دیگر حفره‌های مغز انباشته گردد و منجر به افزایش حجم آن‌ها شود.

 

منبع: فرارو
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه