دختری با گوشوارۀ مروارید؛ ماجرای یکی از شاهکارهای نقاشیهای جهان
هلند در قرن هفدهم دورهای از شکوفایی هنری را تجربه کرد که به عنوان «عصر طلایی هلند» شناخته میشود. در طول این دوران، هنرمندان پیشگام از روشهای نقاشی رنسانس شمالی الهام گرفتند که در شاهکارهایی مانند «دختری با گوشواره مروارید» اثر «یوهانس ورمیر» به اوج رسید.
اول صبح؛ این نقاشی که به عنوان «مونالیزای شمال» هم شناخته میشود، بهترین نوع هنر هلندی را به نمایش میگذارد. اگرچه دختری با گوشواره مروارید مملو از رمز و راز است (مثل همتای خلقشده توسط لئوناردو داوینچی) اما یکی از محبوبترین نقاشیهای تاریخ هنر محسوب میشود.
«یوهانس ورمیر»، هنرمند هلندی که در ژانر «نقاشی صحنههای خودمانی» تبحر داشت، به خاطر تصویرسازیهایش از «دلفت» شهری در هلند که «ورمیر» در آن متولد شد، زندگی کرد و درگذشت، شهرت دارد. او به طور خاص، عمده شهرت خود را مدیون خلق نقاشیهایی با موضوع فضاهای داخلی خانه و پرترههای زنان است.
«ورمیر» تابلو «دختری با گوشواره مروارید» را در حوالی سال ۱۶۶۵میلادی خلق کرد. این نقاشی یکی از ۳۵ تابلویی است که به این هنرمند منسوب است.
«دختری با گوشواره مروارید» به همراه «خدمتکار شیردوش» از مشهورترین آثار هنری «ورمیر» به شمار میروند. با این حال «دختری با گوشواره مروارید» در دورانی که بهتازگی خلق شده بود به شهرت جهانی نرسید. این نقاشی در اواخر قرن بیستم و زمانی که در یک نمایشگاه ویژه «یوهانس ورمیر» در «گالری ملی هنر واشنگتن دی. سی.» به نمایش گذاشته شد، مورد توجه جهانی قرار گرفت.
«دختری با گوشواره مروارید» زن جوانی را به تصویر میکشد که در پس زمینهای تاریک نشسته است. اگرچه به ظاهر بیاهمیت است، اما این پس زمینه تیره و کم عمق به زیبایی تمام با پوست کرم رنگ و چشمان شفاف سوژه که روی بیننده خیره شدهاند، تضاد دارد. او علاوه بر یک دستار نفیس آبی و زرد، یک گوشواره مروارید بزرگ به شکل اشک نیز استفاده کرده است.
در حالی که در ظاهر به نظر میرسد این تصویر دارای ویژگیهای کلاسیک یک پرتره است، در واقع این نقاشی به عنوان یک «ترونی» شناخته میشود که در دوران طلایی هلند محبوبیت داشت. اغلب، هنرمندان این سبک ترجیح میدهند این چهرهها را در لباسهای عجیب به تصویر بکشند، چراکه به تصویر کشیدن پارچههای مجلل به آنها اجازه میدهد تا تکنیکهای پیشرفته خود در نقاشی کردن را به نمایش بگذارند.
«دختری با گوشواره مروارید» که یک «ترونی» به تمام عیار است، یک شخص بخصوص را به تصویر نمیکشد، بلکه تصویرگر یک دختری ناشناس در لباسی نفیس است که به گفته یک مورخ هنری «همچون یک خیال در تاریکی تجلی پیدا میکند.»
«دختری با گوشواره مروارید» تکنیکهای پیشرفته نقاشی کردن «ورمیر»، به ویژه رویکرد او نسبت به استفاده از نور، رنگ و قلممو را به تصویر میکشد.
نور
«ورمیر» به دلیل توانایی خود در ایجاد کانتور و حالت با استفاده از نور به جای خط شناخته شده است. این رویکرد خاص به مدلسازی بهویژه در چهره سوژه مشهود است که ورمیر آن را در صفحات نور و سایه ارائه کرده است. برای دستیابی به این زیباییشناسی، ورمیر از یک روش چهار مرحلهای دقیق پیروی کرد که در میان هنرمندان قرن هفدهم محبوبیت داشت.
رنگ
علاوه بر رویکرد منحصر به فرد این هنرمند با نور، «دختری با گوشواره مروارید» عشق او به رنگ، به ویژه اطلسی را نیز نشان میدهد. این رنگ از رنگدانه به دست آمده از لازوریت، ماده معدنی موجود در سنگ نیمه قیمتی لاجورد ساخته شده است.
«ورمیر» اغلب از این رنگ گرانقیمت در نقاشیهای خود استفاده میکرد و آن را در به تصویر کشیدن پردهها، اثاثیه یا لوازم داخلی و لباس به کار میبرد. با اینکه استفاده از این رنگ در نقاشی «دختری با گوشواره مروارید» در نوار دستار دختر پررنگتر است، اما در سایههای پارچه زرد نیز مشهود است.
ضربات قلممو
برای پی بردن به مهارت «ورمیر» در استفاده از قلممو فقط باید به جزئیات یک شیء در «دختری با گوشواره مروارید» نگاه کرد: خود گوشواره.
این قطعه جواهر بزرگ از دور به نظر میرسد که با جزئیات زیادی به تصویر کشیده شده باشد. با این حال، با بررسی دقیقتر، مشخص میشود که این گوشواره فقط از چند ضربه ساده قلممو تشکیل شده است که به طرز شگفتانگیزی شکل و درخشندگی یک مروارید را انتقال میدهند.
میراث «ورمیر»
«خدمتکار شیردوش»
امروزه، دختری با گوشواره مروارید، یکی از مشهورترین نقاشیهای جهان به شمار میرود. علاوه بر فضا و زیباییشناسی جذاب، این اثر هنری به دلیل مرموز بودن مورد تحسین قرار گرفته است.
«یوهانس ورمیر» را اغلب برای خلق تابلوهای نقاشی با موضوعات زندگی روزمره طبقه متوسط جامعه میشناسیم. او در سال ۱۶۳۲ میلادی متولد و در سال ۱۶۷۵ میلادی درگذشت و کارنامه کوچکی از خود به جای گذاشت. «ورمیر» مرموزترین هنرمند در بین نقاشان چیرهدست هلندی است؛ چراکه با وجود نقاشیهای مشهورش، هیچ اطلاعات شخصی از او وجود ندارد، نه پرترهای، نه نامهای، نه دستنوشته یا خاطراتی.