زیباترین اشعار فارسی دربارۀ «همای سعادت»
در ادبیات فارسی از دیرباز پرندۀ هما نشانی از سعادت و اقبال بوده است.
اول صبح؛ پرندۀ «هما» در فرهنگ ایرانی از دورۀ باستان نمادی از اقبال و نیکبختی و سعادت بوده است، چنانکه گاهی آن را «همای سعادت» نیز خواندهاند. این وجه نمادین در ادبیات ما نیز بازتاب فراوانی داشته است.
به گزارش اول صبح؛ در اینجا برخی از زیباترین اشعار فارسی در وصف هما را میخوانید.
فرخی سیستانی در یکی از قصاید خود در چند بیت به وصف همای پرداخته و تاکید کرده که سایۀ آن با خود اقبال و نیکبختی را خواهد آورد.
همیشه بر سر او سایه همای بود
تو هیچ سایه همایون تر از همای مدان
هما چو برد سر کس سایه افکند چه عجب
اگر جهان همه او را شود کران بکران
کسیکه سایۀ فرخ برو فکند همای
به مهتری و به میری رسد زکار گران
مسعود سعد سلمان:
همای نصرتت چون ابر بر هر سو گشاده پر
خلیلی تو که هر آتش تو را همسان بود با گل
امیر معزی:
گر همای رایتش روزی گشاید بال خویش
شرق گیرد زیر بال و غرب گیرد زیر پر
مجیرالدین بیلقانی:
در آن هوا که همای وصال او نپرید
عقاب فتنه در آن ناحیت گرفت قرار
نظامی:
چون تو همایی شرف کار باش
کم خور و کم گوی و کم آزار باش
سید حسن غزنوی:
همسایه همایم و هم سایه خدای
کرده است این دو سایه سعادت میسرم
مولانا:
از فلک آمد همایی بر سر من سایه کرد
من فغان کردم که دور از پیش آن خوب ختن
در سخن آمد همای و گفت بیروزی کسی
کز سعادت می گریزی ای شقی ممتحن
گفتمش آخر حجابی در میان ما و دوست
من جمال دوست خواهم کو است مر جان را سکن
آن همای از بس تعجب سوی آن مه بنگرید
از من او دیوانه تر شد در جمالش مفتتن
ابن یمین:
بر من در سعادت و دولت گشاد باز
گردون پس از مشقت و اندوه دیرباز
بگشاد دیده باز همای سعادتم
ز آندم که چشم بسته همی دیدمش چو باز
کلیم کاشانی:
دلا همای سعادت نه زیر این سقف است
برون رو ار هوس سایه هما داری
حافظ:
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
جامی:
از بخت نامساعد من ای همای قدس
برمن فکنده ظل سعادت نیامدی