بیوگرافی و عکسهای علی صبوری/ تصاویر
علی صبوری، جوان پراستعداد در زمینه کمدی، متولد ۳ شهریور ماه ۱۳۷۱ در شهر مشهد میباشد.
اول صبح؛ علی صبوری لقب واینر را دارد. واینر به کسانی گفته میشود که در عرصه مجازی بکار طنز سرگرم هستند و ویدئوهای خندهدار از کارها و اجراهای خویش با مخاطبانشان به اشتراک میگذارند.
بیوگرافی علی صبوری
علی صبوری، جوان پراستعداد در زمینه کمدی، متولد ۳ شهریور ماه ۱۳۷۱ در شهر مشهد میباشد.
علی صبوری دارای یک برادر کوچکتر به نام آرمان است که فرد موفقی در حوزه گرافیک است. شغل خانوادگی علی صبوری فعالیت در بازار آهن آلات صنعتی است و به گفته خودش زندگی خوب و وضعیت مناسبی دارند.
علی صبوری لقب واینر را دارد. در خصوص این لقبِ علی صبوری باید گفت که واینر به کسانی گفته میشود که در عرصه مجازی بکار طنز سرگرم هستند و ویدئوهای خندهدار از کارها و اجراهای خویش با مخاطبانشان به اشتراک میگذارند. او خود در این باره گفته است که فعالیت هنری در قالب طنز را از شبکه اجتماعی اینستاگرام آغاز نموده است و اکنون هم در تلویزیون مشغول به فعالیت است.
مصاحبهای خواندنی با علی صبوری
در جایی خواندم که دوست داشتید پزشکی بخوانید و به خاطر نمایش تئاتر از دانشگاه اخراج شدید؛ ماجرا چه بود؟
من یک دهه هفتادیام و در دبیرستان تجربی خوانده ام. دوست داشتم پزشکی بخوانم، فکر میکردم درصورتی که در این رشته قبول شوم، میتوانم هنر را هم در کنارش دنبال کنم. یعنی دغدغه مالی نخواهم داشت و زمانی را صرف علاقهام میکنم. خلاصه به جای پزشکی در رشته هوشبری پذیرفته شدم، ولی ترم آخر اخراجم کردند زیرا میخواستم یک نمایش حرفهای را روی صحنه ببرم و با وجود هماهنگ کردن با استادان دانشگاه، پایان ترم اعلام شد که از چند واحد اموزشی بخاطر حضور نداشتن در کلاس صفر گرفتهام و خلاصه این شد آخر قصه دانشگاه من.
بگذار از وارد شدن به فضای طنز و شبکه اجتماعی اینستاگرام و هنر بازیگری آغاز کنم؛ چه طور متوجه شدی که میتوانی مردم را بخندانی؟
من از اول دنبال کارهای بزرگ بودم، به خودم میگفتم درصورتی که قرار است من هم هرکاری کنم، خب! کسانی هستند که به نحو احسن انجام میدهند. من یا میتوانم پلهای بالاتر بروم و تأثیرگذار باشم یا نباشم.
اندیشه من این بود یعنی یا صفر یا صد؛ وسط ندارد. یادم میآید جشنواره نویسندگی درباره شهید چمنی در دانشگاه بود. بسیاری فیلمنامهشان را ارائه دادند در رقابت شرکت کنند و اتفاقاً جایزه خوبی هم اختصاص پیدا کرد. من هم گفتم شرکت میکنم؛ دو روز مانده به جشنواره، فیلمنامه نوشتم و اول شدم.
در زمان دانشجویی، تئاتر کار میکردم و به علت قول و وعدههای اسپانسری که محقق نشد، زمین خوردم. در نتیجه جلوی اجرای ما گرفته شد و حواشی دیگری اتفاق افتاد. حتی هنرپیشه معروفی که در تئاتر من بازی میکرد میدانست این مشکلات اقتصادی و مالی برایمان پیش آمده ولی باز اصرار داشت تا روز آخر بماند و پول هتلش را من بپردازم. در این مشکلات و حواشی به خدا میگفتم: خدایا من خوردم زمین و همه سرمایه زندگیم از دستم رفتم… آن روز در خودرو پدرم، با حالت بغض، ناخودآگاه اتفاقی افتاد.
ماجرای استندآپهای اینستاگرامی
۲ روز بود که گوشی پدرم را گرفته بودم و خودم از این گوشیهای ساده داشتم. در مسیر حرکت، شبکه اجتماعی اینستاگرام را نصب کردم. همین طور به این نرمافزار نگاه میکردم دیدم چه جالبه اینها از خودشان ویدئویی میگیرند که حالت استندآپی دارد.
من از خودم ویدئویی گرفتم و چند کامنت داشتم؛ یکی به من گفت چقدر پول میدهی این ویدئوی تو را در صفحههای پربازدید، بگذاریم. گفتم چه قدر؟ گفتند ۵۰ هزار تومان. گفتم میشود از من ۳۰ هزار تومان بگیرید؟ تصمیم گرفتم برای «خندوانه» ویدئو بفرستم.
بعد از قرار گرفتن در چند صفحه دیدم، صفحه تازه وارد من چند کامنت گرفت و نظر خورد. فردای آن روز ۱۰۰ هزار تومان قرض گرفتم که برای سه ویدئوی دیگر، سه بار تبلیغ کنم. تا این که چند نفر آمدند و استقبال کردند و گفتند این طنزش خاصه! اصلا روند رو به اتفاقات عجیب و غریب میرفت و به بازدیدکننده میلیونی میرسیدم.
رفته رفته به جایی رسیدم که دیدم میتوانم فیلم کوتاه بسازم و ساختم. به همین خاطر ساخت کلیپ و ویدئوها را با تصویرهای حرفهایتری دنبال کردم. . مشهد ویدئوها را میساختیم تا این که مردم خوششان آمد و تصمیم گرفتم برای «خندوانه» ویدئو بفرستم.
تا پیش از حضور در خندوانه صفحه اینستاگرامم ۴۰۰ هزار فالوور داشت که بعدها نیم میلیون نفر دیگر هم به آن اضافه شدند. خلاصه تا پیش از آن ویدئوهای کوتاه تولید و بارگذاری میکردم.
نخستین کلیپ یک دقیقهای که در اینستاگرام منتشر کردم، یک روز از وقتم را برای تصویربرداری و امادهسازی گرفت ولی خوشبختانه کار خوب پیش رفت و چندی بعد مخاطبهایم زیاد شدند تا جایی که این صفحه مانند پیجهای میلیونی برایم درآمدزایی داشت.
علی صبوری و رامبد جوان
در بین کمدینها و طنازها، الگویی داری یا فکر میکنید به کسی شبیهی؟
هیچ کس نیست واقعاً. به نظرمن رضا عطاران، مهران مدیری و محسن تنابنده مغز متفکرند که مؤلف و سبک خودشان را دارند. اگر قرار باشد من ۱۰ سال دیگر رضا عطاران بشوم که در بهترین وضعیت این کاراکتر را داریم و لذت میبریم. دوست دارم کمدین جدیدی بشوم که بتوانم در خدمت هم نسلیهای خودم باشم. در نسل جدید ما کمدین نداریم. ما در ایران «شومن» زیاد داریم ولی این که بتواند سریالی طنز و یا ماجرایی را تعریف کند کمتر شاهدیم؛ در خارج از کشور این گونه استندآپ کمدی را زیاد داریم.
هدفتان برای ادامه مسیر پول است یا شهرت؟
هیچگاه در زندگی اولویتم پول نبوده است. فکر میکنم، هر کاری را درصورتی که صرفاٌ با هدف کسب پول دنبال کنیم، به شکست منجر خواهد شد. کسب و کار برای من از ۸ سالگی و با دست فروشی آغاز شد و در این سالها تلاش کردم کمترین اتکای مالی را به پدر و خانوادهام داشته باشم. گاهی برای ۱۰۰ هزار تومان درمانده شدهام ولی حتی در دشوارترین مراحل زندگی هم هدفم از انجام کاری، پول درآوردن نبوده است.
نظرم در مورد شهرت هم همین است، ضمن اینکه در همان فضای مجازی هم شهرتی داشتم که البته به قواره شناختی نبود که به واسطه حضور در رسانه ملی برایم ایجاد شد. شخصیتم طوری است که از هیچ کس برای خودم بُت نمیسازم. اشکال عمده جامعه ما این است که میگوییم فلانی همه چیزش عالی است و از آن سلبریتی و چهره مشهور برای خودمان بُتی میتراشیم که امکان دارد با هر تلنگری فرو بریزد.