از حشاشین تا مافیای سیسیل؛ خطرناکترین قاتلان تاریخ بشر
امروز میخواهیم شما را با بزرگترین و خطرناکترین قاتلان تاریخ بشر از حشاشین گرفته تا گاندی آشنا کنیم. کسانی که با اقدامات خود کشتار و ویرانی زیادی را به باور آوردند.
اول صبح؛ معمولا وقتی از خطرناکترین و بدترین قاتلان تاریخ بشر نام برده میشود، لیستی از افراد روانی را مشاهده میکنیم. این افراد عموما کنترل درستی روی افکار خود نداشتند و چندین نفر را بهصورت وحشتناکی بهکام مرگ کشاندند.
در مواردی نیز دیده شده که قاتل پس از کشتن مقتول جسد را تکهتکه کرده و حتی خورده است. هرچند گاهی اهداف قتلها بسیار فراتر از انسانهای عادی و بیگناه است.
خطرناکترین قاتلان تاریخ که با اقدامات خود ملتی را نابود کردند
از فیلیپ مقدونی (پدر اسکندر) گرفته تا جان اف کندی بارها دیده شده که قاتلان نهتنها یک شخصیت برجسته را حذف کردهاند، بلکه سبب شدهاند برخی از خطرناکترین افراد در سطح ملی مطرح شوند. گاهی نیز یک قتل سبب میشود که آینده کشوری فقط بهخاطر توهمات، عطش قدرت و یا مسائل شخصی یک فرد بهنابودی کشیده شود.
باگواس خواجه یک امپراتوری را نابود کرد
انتقال صلحآمیز قدرت در سیستمهای حکمرانی گذشته معمولا از پادشاه به فرزند صورت میگرفته است. در صورتی هم که پادشاه فرزندی نداشت، نزدیکترین فرد از خانواده او به تخت شاهی مینشست.
مختل کردن این نظم در گذشته میتوانست سبب جنگ داخلی، آشوب و ویرانی گسترده شود. این دقیقا همان کاری بود که باگواس خواجه بهعنوان یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ میخواست با ایران و هخامنشیان انجام دهد.
بهگواه تاریخ باگواس خواجه وزیر اردشیر سوم پادشاه هخامنشی بود. او عضو اشراف ایرانی نبود و همین نیز باعث میشود که بیشتر پیش پادشاه عزیز باشد. همچنین گفته میشود که باگواس در بهقدرت رسیدن اردشیر، موفقیت کمپینهای مختلف علیه مصر و تلاشها برای تثبیت شرایط در منطقه یهودیه نقش بسیار ارزشمندی داشت.
آرامگاه اردشیر سوم
هرچند از جنبههای منفی زندگی او نیز نمیتوان گذشت. او پس از فروش غنائم گرفته شده از مصر به کاهنان این کشور توانست ثروت قابل توجهی را بهدست آورد. با همه اینها، یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ تصمیم گرفت که اعتماد، قدرت و ثروت داده شده به خود از طریق اردشیر سوم را با خیانت پاسخ دهد.
او نهتنها اردشیر سوم را مسوم کرد، بلکه تمامی فرزندان او بهجز ارشک را نیز کشت. کسی که در نهایت بهنام اردشیر چهارم به تخت پادشاهی رسید. هرچند که اردشیر چهارم همچون یک عروسک خیمهشببازی در دستان باگواس بود.
در تاریخ دلیل مشخصی برای خیانت عجیب باگواس ذکر نشده است. تنها میتوان برخی اشارات گنگ را به رویکرد ظالمانه اردشیر سوم مشاهده کرد.
در هر صورت باگواس تصور میکرد که پس از رساندن ارشک به پادشاهی همهچیز بهتر خواهد شد؛ اما اینگونه نشد. امپراتوری ایران دستخوش آشوب شده بود و در دربار نیز همگی از باگواس بیزار بودند.
بههمینخاطر او تصمیم گرفت با کشتن اردشیر چهارم بار دیگر شانس خود را امتحان کند. پس از اردشیر چهارم نوبت به داریوش سوم رسید که به تخت شاهی تکیه کند.
داریوش سوم (پادشاه بعدی) خیلی زود باگواس خواجه را اعدام کرد تا دسیسههای او ادامه پیدا نکند.
با همه اینها آشوبی که در نتیجه اقدامات یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ در امپراتوری ایران ایجاد شده بود، سامان نگرفت و باعث شد که کشور در مقابل حملات اسکندر یکپارچه نباشد.
حشاشین از خطرناکترین قاتلان تاریخ محسوب میشوند
حشاشین نامی است که پیروان حسن صباح با آن در طول تاریخ شناخته شدهاند. این افراد از شیعیان اسماعیلیه بودند و کار خود را از سال ۱۰۹۰ میلادی آغاز کردند. حسن صباح بهعنوان رهبر آنها فردی فوقالعاده مذهبی بود و بهشدت به قوانین اسلام باور داشت. او حتی فرزندان خود را نیز به همینخاطر اعدام کرد.
حشاشین بر این باور بودند که کشتن یک فرد مهم بهتر از کشتن صدها فرد عادی در میدان جنگ است. بههمینخاطر اهداف سیاسی مذهبی خود را با ترور و خرابکاری پیش میبردند.
حشاشین بهعنوان خطرناکترین قاتلان تاریخ عملکرد حیرتانگیزی داشتند و افسانه آنها حتی بهغرب نیز رسیده بود. در واقع واژه Assassin بهمعنی قاتل نیز در زبان انگلیسی از حشاشین گرفته شده است.
پیروان حسن صباح ابتدا در میان مخالفان خود نفوذ میکردند و سپس در یک لحظه حساس خلیفه، حاکم یا یک مقام ردهبالا را بهقتل میرساندند.
در اکثر مواقع نیز این عمل آنقدر بهصورت حرفهای انجام میشد که مقتول هیچ راه فراری نداشت. موفقیت عجیب حشاشین بهعنوان خطرناکترین قاتلان تاریخ باعث شده بود که مخالفان آنها حتی به نزدیکترین افراد خود نیز اعتماد نداشته باشند.
پس از مرگ حسن صباح هم فعالیتهای حشاشین در ایران، ترکیه و سوریه امروزی ادامه پیدا کرد. بسیاری از اهداف آنها مقامات بلندپایه خلافت عباسی و حاکمان سنی بودند.
حشاشین تا سال ۱۲۵۵ میلادی به فعالیتهای خونین خود ادامه دادند تا اینکه مغولها به ایران حمله کردند. در آن زمان نیز حشاشین تصمیم گرفتند از طریق جنگهای پارتیزانی با مغولها مقابله کنند. هرچند که در نهایت به موفقیت نرسیدند و قلعههای آنها یکی پس از دیگری نابود شدند.
البته در مقاطع کوتاه چندساله حشاشین مجدد توانستند به قدرت برسند و افسانه خطرناکترین قاتلان تاریخ را ادامه بدهند، اما قدرت گسترده آنها به پایان رسیده بود.
جان ولیکس بوث ضربه مهمی به آمریکا زد
جنگ داخلی آمریکا در قرن نوزدهم بین ارتش ۱۱ ایالت جنوبی و ایالتهای شمالی شکل گرفت. در آن زمان جان ولیکس بوث یکی از بازیگران معروف آمریکایی بود و از ایالات جنوبی طرفداری میکرد. او متوجه وضعیت بد نیروهای موتلفه شده بود؛ اما به هیچوجه قصد نداشت در زمره خطرناکترین قاتلان تاریخ قرار بگیرد.
در واقع او میخواست با کمک دوستانش آبراهام لینکلن رئیسجمهور ایالات متحده را برباید و سپس در قبال آزادی او، برخی از مهمترین زندانیهای نیروهای موتلفه را از زندان رها کند.
هرچند تسلیم ارتش موتلفه و اعلام حق رأی محدود سیاهپوستان باعث شد که جان ولیکس به فکر قتل بیفتد. او امیدوار بود که با کشتن لینکلن موج جدیدی از مقاومت در ایالات جنوبی شکل بگیرد و ارتشهای جدیدی تشکیل شوند.
گرچه در واقعیت چنین اتفاقی رخ نداد و اندرو جانسون توانست در مقام رئیسجمهور کار را ادامه دهد. بسیاری بر این باور هستند که جان ولیکس بهخاطر تاثیر مهمی که بر روند تکاملی آمریکا گذاشت در لیست خطرناکترین قاتلان جهان قرار میگیرد.
آبراهام لینکلن قصد داشت پس از پایان جنگ داخلی امتیازات زیادی را از جمله حق داشتن زمین و رأی برای بردگان تازه آزاد شده به ارمغان بیاورد؛ اما جانسون چندان مشتاق نبود.
البته تضمینی هم وجود نداشت که لینکلن اگر زنده میماند در تلاشهای خود موفق میشد، اما حداقل این آرمانها با بیتوجهی رها نمیشدند. پس از اقدام جان ولیکس مجددا نیروهای ضد سیاهپوستان در ایالات جنوبی قدرت گرفتند.
همچنین گروههای مثل Ku Klux Klan توانستند موج گستردهای از ترس و وحشت را در آمریکا ایجاد کنند. برخی از تاریخدانان برجسته بر این باور هستند که تصمیم ولیکس باعث شد تا چندین دهه مبارزه علیه تبعیض نژادی طولانیتر شود.
گروه سیکاری باعث وحشت گسترده شده بود
شاید حشاشین بهعنوان معروفترین و خطرناکترین قاتلان تاریخ در سرتاسر جهان معروف باشند؛ اما آنها اولین گروه سازمانیافته از قاتلان سیاسی نبودند. گزارشهای تاریخی و یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که اولین کمپینهای گسترده قتل، خرابکاری و بهطور کلی کارهایی که امروزه از آنها بهعنوان تروریسم نام میبریم توسط گروه سیکاری انجام شده است.
سیکاری را میتوان مردهای خنجر بهدست ترجمه کرد. آنها یک گروه مقاومت در منطقه یهودیه بودند و میخواستند که جلوی سلطه روم را بگیرند.
یهودیان بهخاطر آیین خود موافق رومیها نبودند. هرچند که گروه سیکاری فقط به یک اعتراض ساده بسنده نمیکرد.
از سال ۵۷ میلادی آنها شروع به کشتن سربازان و مقامات رومی از طریق حملات سریع و پنهانی کردند. مقر فعالیتهای اصلی سیکاریها در اورشلیم قرار داشت. هرچند که آنها گاهی روستاهای اطراف را هم هدف قرار میدادند.
گروه سیکاری در ابتدا فقط مقامات رومی را میکشتند و هنوز عنوان خطرناکترین قاتلان تاریخ را بهدست نیاورده بودند. هرچند که کمی بعد خشم آنها شامل حال مقامات سیاسی و مذهبی یهودی نیز شد.
کسانی که به باور آنها بهخاطر همکاری با روم خائن محسوب میشدند. همچنین گاهی سیکاریها بهخاطر پول حاضر بودند افراد را گروگان بگیرند و یا به مناطق خاصی حمله کنند.
سیکاریها در شورش سال ۶۶ میلادی شرکت داشتند و توانستند بهکمک مردم رومیها را از اورشلیم بیرون کنند. هرچند وقتی که رومیها در سال ۷۰ میلادی اورشلیم را محاصره کردند، خبری از گروه سیکاری نبود.
آنها یک گروه تروریستی بودند و نمیتوانستند بهصورت مستقیم با یک ارتش کلاسیک مقابله کنند. سهسال بعد نیز وقتی کاملا در مسعده گیر افتادند، تصمیم به خودکشی دستهجمعی گرفتند.
اقدامات خطرناکترین قاتلان تاریخ باعث شد که یهودیان بیش از گذشته تحت سلطه امپراتوری روم قرار بگیرند.
گاوریلو پرینسیپ یک جنگ جهانی را آغاز کرد
از اواخر قرن نوزدهم میلادی تنشها در اروپا در حال افزایش بود. کشورهای اروپایی سعی میکردند با شکلگیری اتحادهای مختلف جلوی درگیری گسترده را بگیرند؛ اما اختلاف نظر بر سر مسائل استعماری و مخصوصا نفوذ در منطقه بالکان شرایط را به نزدیکی انفجار رسانده بود.
تنها یک جرقه کافی بود تا جنگی ویرانگر آغاز شود و آن جرقه را نیز گاوریلو پرینسیپ زد. کسی که با ترور ولیعهد امپراتوری اتریش-مجارستان باعث آغاز جنگ جهانی اول شد.
در طول جنگ جهانی اول ده میلیون نفر کشته شدند و زندگی میلیونها نفر دیگر نیز ویران شد. به همینخاطر میتوان گاوریلو پرینسیپ را بهعنوان یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ محسوب کرد.
او در زمان ترور ولیعهد اتریش تنها ۲۰ سال سن داشت و برای انجام اینگونه اقدامات کاملا آموزش دیده بود. پرینسیپ و همفکرانش آرزوی تشکیل یک دولت مستقل اسلاو را در سر میپروراندند.
یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ سعی کرد خودکشی کند؛ اما موفق نشد. در نهایت نیز به ۲۰ سال زندان محکوم گشت. گرچه پس از گذشت ۳ سال و بهخاطر بیماری سل جان باخت.
جالب اینجاست که در نتیجه جنگ جهانی اول خزانهها خالی شدند و امپراتوری اتریش-مجارستان دچار فروپاشی شد. همچنین ایالتهای اسلاو این امپراتوری با پادشاهی صربستان ادغام شدند تا کشور یوگوسلاوی را شکل دهند. یک کشور مستقل اسلاو که یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ آرزوی آن را داشت.
ایندیرا گاندی با تصمیم اشتباه در میان خطرناکترین قاتلان تاریخ جای گرفت
پس از استقلال هند از بریتانیا جواهر لعل نهرو بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد. او تمام تلاش خود را کرد که گروههای مذهبی و نژادی مختلف هند را تحت عنوان یک ملت متحد کند.
پس ار مرگ نهرو دخترش ایندیرا گاندی بهعنوان سومین نخستوزیر هند کار خود را شروع کرد. وی توجه ویژهای به گسترش برنامههای اجتماعی داشت و تصور نمیکرد بهخاطر یک تصمیم اشتباه در زمره خطرناکترین قاتلان تاریخ قرار بگیرد.
خانم گاندی در طول دوران حکمرانی خود به پارلمان توجه چندانی نداشت و چشم خود را بر فسادهای مختلف دولتی میبست. همچنین وی از قاضیها و حکمرانان محلی سوء استفاده میکرد.
اما مهمترین اتفاق دوران حکمرانی خانم گاندی ظهور جنبش جداییطلب خالصتان در ایالت پنجاب بود. آنها میخواستند یک کشور جداگانه را برای سیکها تشکیل دهند.
در نهایت خانم گاندی دستور آغاز عملیات ستاره آبی را صادر کرد. در نتیجه این اقدام ملیگرایان سیک بهصورت وحشیانه از معبد طلایی در پنجاب بیرون انداخته شدند که و صدها نفر از دو طرف آسیبهای شدیدی دیدند.
این اقدام سبب خشم سیکها شد. بههمین خاطر نیز دو نفر از محافظان ایندیرا گاندی که سیک بودند او را در ۳۱ اکتبر ۱۹۸۴ بهقتل رساندند.
بسیاری از مورخان بر این باور هستند که ایندیرا گاندی میتوانست شرایط را بهتر مدیریت کند تا در زمره خطرناکترین قاتلان جهان قرار نگیرد. مرگ او باعث شد که موج گستردهای از خشم هند را فرا بگیرد.
هندوهای عصبانی به خانهها و مغازههای سیکها حمله میکردند و همهجا را به آتش میکشیدند. بسیاری از سیکها پس از ضربات شدید با چوب کشته شدند و به افراد زیادی نیز تجاوز جنسی شد. حتی تعدادی بهصورت زنده در آتش سوزانده شدند.
در بسیاری از مناطق هند مقامات پلیس نیز از اقدامات خشونتبار حمایت میکردند. میزان خشونت و کشتار بهحدی رسید که از آن بهعنوان نسلکشی یاد میشود.
عشق به جمهوری روم باعث شد که بروتوس آن را نابود کند
بسیاری بر این باور هستند که قتل ژولیوس سزار توسط گروهی از سناتورهای رومی یکی از بدترین خیانتهای تاریخ بوده است. موفقیتهای نظامی سزار باعث شده بود که مردم جمهوری روم به او بهچشم یک قهرمان نگاه کنند.
هرچند که رویکرد مغرورانه سزار و قدرت رو به افزایش او سبب نگرانی سناتورها شده بود. آنها نمیخواستند که روم به سیستم پادشاهی رو بیاورد و یک دیکتاتور در رأس امور باشد. بههمینخاطر با ضربات مکرر چاقو سزار را کشتند.
افراد زیادی در قتل سزار نقش داشتند؛ اما عموما از مارکوس بروتوس، دوست سزار بهعنوان عامل اصلی این اتفاق و یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ یاد میشود.
بسیاری از سناتورها بهخاطر حسادت، دشمنی و جاهطلبی در قتل سزار شرکت کرده بودند؛ اما بروتوس فقط بهخاطر حفظ جمهوری روم چنین تصمیمی گرفت. بروتوس باور داشت که اجداد او نقش مهمی در اخراج پادشاهان سلسله اتروسک داشتهاند و او نیز باید جمهوری روم را نجات دهد.
هرچند که با یک اقدام اشتباه بروتوس به یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ تبدیل شد. او توجه نداشت که روم پس از سالها جنگ داخلی روی آرامش را دیده است و نباید درگیری گسترده دیگری را شروع کرد.
پس از مرگ سزار جمهوری روم چند تکه شد و مدعیان جنگهای گستردهای را علیه هم راه انداختند. در نهایت نیز آگوستوس، فرزند خواهرزاده سزار توانست با توطئهها، کشتارها و کمپینهای نظامی متعدد قدرت را در دست بگیرد.
آگوستوس نهتنها جمهوری روم را برای همیشه نابود کرد، بلکه بهعنوان اولین امپراتور روم قدرت را بهصورت کاملا یکپارچه در دست گرفت.
بروتوس نیز که بهخاطر نابودی جمهوری روم یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ لقب گرفته بود، پس از شکست در میدان جنگ خودکشی کرد.
رجیو گاندی نیز به سرنوشت مادرش دچار شد
رجیو گاندی در جوانی خلبان بود و اصلا تمایلی نداشت که به سمت سیاست برود. هرچند مرگ برادر سیاستمدارش باعث شد که او نیز در مسیر شغل خانوادگی خود حرکت کند.
رجیو در ابتدای کار جای خالی برادرش در پارلمان را پر کرد و توانست به متحدی مفید برای مادرش تبدیل شود. پس از ترور ایندیرا گاندری در سال ۱۹۸۴ نیز، رجیو موفق شود بهعنوان سومین عضو خانواده در جایگاه نخستوزیری قرار گیرد.
رجیو معمولا به سخنان افراد با دقت گوش میداد و در مورد کارهای مختلف تامل میکرد. او توانست وضعیت اقتصاد هند را سر و سامان بدهد و دولت را نیز از افراد فاسد پاک کند.
او همچنین قصد داشت که مسئله سیکها را حل کند؛ اما درگیریها و رسواییهای داخلی اجازه اینکار را ندادند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ جایگاه نخستوزیری را از دست داد.
در سال ۱۹۹۱ رجیو میخواست مجددا عنوان بالاترین مقام اجرایی هند را بهخود اختصاص دهد؛ اما در اثر بمبگذاری کشته شد. بمب توسط یکی از اعضای گروه شبهنظامی ببرهای تامیل در سبد گلی پنهان شده بود.
این گروه که در زمره خطرناکترین قاتلان تاریخ قرار میگیرند بهخاطر اقدامات نظامی رجیو در سال ۱۹۸۷ از او کینه داشتند. در نتیجه بمبگذاری ۱۴ نفر کشته شدند؛ اما این پایان مسیر ببرهای تامیل نبود. آنها تا سال ۲۰۰۹ با دولت سریلانکا جنگیدند تا در مناطق شمالی به استقلال دست یاند.
در واقع یکی از خطرناکترین قاتلان تاریخ طولانیترین جنگهای داخلی تاریخ معاصر را رهبری کردند و در نهایت باعث کشته شدن ۱۰۰ هزار نفر شدند. جنگی که در نهایت با شکست آنها به پایان رسید.
مافیای سیسیل در میان خطرناکترین قاتلان جهان قرار دارد
در مافیای آمریکایی یک قانون قدیمی وجود دارد که بر اساس آن نباید مقامات رسمی و یا افسران پلیس غیرفاسد را کشت. البته این قوانین بهخاطر وجدان پاک مافیا یا دلایل اخلاقی نیست.
بلکه بهباور آنها دردسر ایجاد شده در نتیجه چنین اقداماتی چندان ارزش ندارد. هرچند در سیسیل که خانوادههای مافیایی کوچکتر هستند خشونت علیه خانوادههای رقیب و مقامات رسمی بیشتر جریان دارد.
در طول قرن بیستم مافیای سیسیل در میان خطرناکترین قاتلان تاریخ جهان قرار داشتند. هرچند که در طول دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ تلاش منسجمی برای شکستن قدرت آنها آغاز شد.
یکی از محبوبترین و پرنفوذترین رهبران در این زمینه قاضی جووانی فلکونه بود. او و همکارش پائولو بورسلینو تصمیم گرفتند با جرائم سازمانیافته مافیا مبارزه کنند. در همین مسیر نیز موفق شدند ۴۰۰ نفر از خطرناکترین قاتلان تاریخ را پشت میلههای زندان بیندازند.
مافیای سیسیل نیز در ۲۳ می۱۹۹۲ با کار گذاشتن یک بمب نیمتنی او، همسرش و سه افسر پلیس را کشت. مردم ایتالیا بهخاطر این اتفاق مملو از خشم شدند و مقامات دولتی سالم نیز این اقدام را بهعنوان پیام آغاز جنگ تلقی کردند.
خشم عمومی زمانی بیشتر شد که بورسلینو نیز همان سال بهقتل رسید. پس از آن قوانین جدیدی نوشته شدند که جرائم سازمانیافته و مافیا را هدف قرار میدادند.
همچنین بسیاری از خطرناکترین قاتلان تاریخ مافیا دستگیر شدند. موج دستگیریها آنقدر گسترده بود که مافیا سیسیل هرگز نتوانست قدرت سابق خود را باز یابد.