«کانال خشایارشا»؛ شاهکار حیرتانگیز ایرانیان که بعد از ۲۵۰۰ سال کشف شد
در تصویر بالاچشماندازی از شبهجزیرۀ کوه «آتوس» را میبینید. این نما، محل «کانال خشایارشا» را که زمانی در اینجا وجود داشت نشان میدهد. این کانال در باریکترین بخش شبهجزیره ساخته شده بود. برای قرنها فقط یک گزارش باستانی در کتاب تاریخ هرودوت وجود داشت که دربارۀ «کانال خشایارشا» سخن گفته بود. به همین خاطر این ماجرا عمدتا به عنوان افسانهای قدیمی شناخته میشد که واقعیتی در پس آن وجود نداشته است. اما حالا شواهد باستانشناسی تایید کردهاند که این دستاورد مهندسی ایرانیها واقعی بوده است.
اول صبح؛ تاریخنگاران مدتها بر این باور بودند که کانال خشایارشا یک افسانه است، اما با این حال هرگز از جستجوی آن دست نکشیدند. برای هزاران سال، تنها مدرک این دستاورد مهندسی صرفا در یک منبع نوشتاری یافت میشد و این باعث شده بود بسیاری از پژوهشگران به وجود کانالی که برای عبور ناوگان بزرگ پارسیها در سال ۴۸۰ پیش از میلاد ساخته شده بود تردید کنند.
اما یافتههای باستانشناسی اخیر در شبهجزیره کوه آتوس در یونان امروزی نشان میدهد که این شاهکار مهندسی واقعاً وجود داشته است؛ کانالی که ساخت آن یادآور ثروت، قدرت و خلاقیت ایرانیان باستان است.
کانال زمانی بین شهرهای امروزی نئاردا و تریپیتی در باریکترین بخش شبهجزیره جریان داشته است. پژوهشهای انجام شده بین سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۱ نشان داد که در پهنترین نقطه آن، کانال بیش از ۳۰ متر عرض داشته است.
خطر در دریا
ماجرای این کانال در دوران جنگهای یونانی-ایرانی در قرن پنجم پیش از میلاد رخ میدهد. ریشههای این جنگها را میتوان در اوایل قرن پنجم پیش از میلاد یافت، زمانی که یونانیهای ایونی که در امتداد سواحل غربی ترکیه امروزی زندگی میکردند، علیه حکمرانان ایرانی خود شورش کردند. در سال ۴۹۴ پیش از میلاد، داریوش کبیر هخامنشی شورش یونانی-ایونی را در نبرد لاده سرکوب کرد و سپس شهر ایونی میلتوس را نابود کرد. او پس از آن که یونانیان را به اطاعت واداشت، به دنبال انتقام از متحدان آنها یعنی آتنیها بود.
اما از این نقطه به بعد، سرنوشت داریوش به طور ناگهانی تغییر کرد: در سال ۴۹۲ پیش از میلاد، هنگامی که بخش بزرگی از ناوگان پارسی از شبهجزیره کوه آتوس گذشت، طوفانی شدید از شمال وزید. کشتیهای جنگی سبک و سریع پارسی در شرایط نامساعد آسیبپذیر بودند. این کشتیها که بر آبهای آرام خوب عمل میکردند، در بادهای قوی به سرعت بیثبات شدند. طوفان حدود ۳۰۰ کشتی پارسی را به صخرههای شبهجزیره کوبید و حدود ۲۰۰۰۰ نفر از ملوانان را کشت.
دو سال بعد، در سال ۴۹۰ پیش از میلاد، داریوش در ساحل ماراتن از آتن شکست خورد و با نیروهایش به ایران بازگشت. داریوش در آخرین سالهای حکومتش با شورشی در مصر مشغول بود و بدون تحقق آرزوی خود برای حکمرانی بر جهان یونانی درگذشت. اما پسر و جانشین او یعنی خشایارشا به دقت شروع به آمادهسازی برای تسخیر یونان کرد.
در بهار ۴۸۰ پیش از میلاد، خشایارشا حملهای بزرگ به یونان را آغاز کرد، که با نمایشهای چشمگیر مهندسی نظامی آغاز شد. اولین وظیفه مهم لجستیکی خشایارشا در این تهاجم جدید، عبور دادن ارتش بزرگ خود از تنگه داردانل بود که آسیا را از اروپا جدا میکند. برای این منظور پلی شناور، ساخته شده از قایقهای به هم بسته شده، بر روی این بخش پرتلاطم آب که تقریباً یک مایل عرض دارد کشیده شد.
با رسیدن به سمت اروپایی تنگه، ارتش خشایارشا از طریق ساحل شمالی دریای اژه، از منطقهای که در تاریخ به نام تراکیه شناخته میشود، به سوی خشکی پیش رفتند. در همین حال، نیروی دریایی ایران، در طول ساحل حرکت کرد تا با مانع شبهجزیره کوه آتوس که درست در جنوب شهر امروزی تسالونیک یونان قرار دارد مواجه شد.
یک مرد، یک نقشه، یک کانال
طوفانی که در سال ۴۹۲ پیش از میلاد، ناوگان پدر خشایارشا، داریوش اول را در شبهجزیره کوه آتوس ویران کرد، به نظر میرسد که تصمیم خشایارشا برای ایجاد یک کانال را تحت تأثیر قرار داده باشد. اما چرا خشایارشا به جای کندن کانال تصمیم نگرفت دماغه را دور بزند؟ با استفاده از تجربه و همکاری محلیها که توانایی پیشبینی هوا را داشتند، ایرانیها شاید میتوانستند از برخورد با طوفان دیگری جلوگیری کنند. پس چرا خشایارشا تصمیم به ساخت کانال گرفت؟ برخی فکر میکنند که بدشگون دانستن حرکت از دریا ممکن است در این مورد نقش داشته باشد. اما البته عنصر تبلیغات نیز وجود داشت. چنین دستاورد جسورانه و عظیمی در مهندسی بیشک پیامی قوی به یونانیها میفرستاد؛ این پیام که تهاجم ایرانیها غیرقابل توقف است و تسلیم تنها گزینه برای یونانیهاست.
تپهای در شبهجزیره کوه آتوس که ممکن است مقبرۀ مهندس ایرانی به نام «آرتاخه» باشد. هرودوت آرتاخه را بلندقدترین مرد ایران توصیف کرده که از بستگان خشایارشا بود و بر کار ساخت کانال نظارت داشت. او میگوید آرتاخه پس از ساخت کانال از دنیا رفت و خشایارشا دستور داد مقبرهای به شکل یک پشتۀ عظیم برای او ساخته شود.
هرودوت نظریههای خودش را درباره انگیزههای پادشاه ارائه میدهد: «تا جایی که میتوانم حدس بزنم، خشایارشا این فرمان را از روی غرور صادر کرد و خواست قدرت خود را نشان دهد و یادبودی به جا بگذارد؛ آنها بیهیچ مشکلی میتوانستند کشتیهای خود را از شبهجزیره عبور دهند، اما او دستور داد کانالی از دریا به دریا حفر شود.» بنابراین به نظر میرسد ساخت کانال عنصری از قدرتنمایی را در خود داشت. خشایارشا، مانند دیگر حاکمان پارسی، لقب «شاه شاهان» را داشت. او نیز مانند بسیاری از کسانی که پیش از او آمده بودند، تمایل داشت از خود اثری عظیم در جهان باقی بگذارد.
شبهجزیره کوه آتوس شرقیترین سه شبهجزیره انگشتمانند است که از شبهجزیره خالکیدیکی در آنچه اکنون یونان محسوب میشود، بیرون زده است. در نوک آن کوه ۶۶۷۰ فوتی آتوس قرار دارد. همانند دوران داریوش و خشایارشا، هنوز هم دریاهای اطراف این سرزمین کوهستانی غالباً خطرناک هستند.
بنابراین برای اجتناب از طوفان ویرانگری که ناوگان پدرش را بیش از یک دهه پیش از بین برده بود، خشایارشا راهی برای جلوگیری از مواجه شدن با آبهای خطرناک برنامهریزی کرد. این راه ساخت کانالی شگفتانگیز بود که شبهجزیرۀ آتوس را قطع میکرد و یک راه آبی برای رسیدن به سواحل دشمن ایجاد میکرد. این کانال بیش از یک مایل طول داشت.
روایت هرودوت
تقریباً تمام اطلاعات باستانی که درباره کانال خشایارشا وجود دارد، مدیون تاریخنگار یونانی یعنی هرودوت است. او ادعا میکند که شاه پارسی دستور ساخت کانال را برای حفظ کشتیهای خود از خطرات عبور از شبهجزیره آتوس صادر کرد. او اولین کسی بود که اطلاعات دقیق درباره این پروژه را ارائه داد. با این حال، بیشتر تاریخنگاران برای قرنها این ادعاها را به دیده تردید نگریستند. از میان شکاکان، پلوتارک، مورخ رومی قرن اول پس از میلاد، قویترین انتقادها را به روایت هرودوت وارد کرد. پلوتارک ادعا کرد که ساخت یک کانال تنها یک حقه تبلیغاتی بوده است. از نظر پلوتارک، حاکم ایرانی تنها یک شیاد بوده که ادعاهای بیپایهای را مطرح میکرده است.
اما بر اساس گزارش هرودوت، کارگرانی که در ساخت کانال نقش داشتند، مردم محلی و همچنین سربازان امپراتوری ایران بودند که از ۴۳ ملت مختلف جمعآوری شده بودند. هرودوت توضیح میدهد که چگونه کار حفاری کانال به گروههای مختلف کاری اختصاص داده شد و این گروهها به مدت سه سال به طور مداوم کار کردند. از آنجایی که ایرانیان میتوانستند از نیروی کار تقریباً نامحدودی از سراسر منطقه و فراتر از آن بهرهمند شوند، این پروژه با استفاده از تکنیکهای ابتدایی جلو رفت. هرودوت نوشته است: «وقتی کانال تا عمق خاصی حفر شد، برخی افراد در انتهای آن ایستاده و حفاری میکردند، دیگران خاک را از حفره بیرون میبردند و به کسانی که در ارتفاع بالاتری روی سکوها ایستاده بودند، تحویل میدادند». بخشی از سنگهای حفاریشده نیز برای ساخت موجشکنها در دو انتهای کانال استفاده شد تا از فرسایش آن توسط امواج و رسوبگذاری کانال جلوگیری شود.
یک سر کانال در این محل به دریا متصل میشد
مدتی بعد، خشایارشا به راه افتاد و نیروهای زمینی خود را به سمت غرب و به سوی شهر ترمه (تسالونیکی امروزی) هدایت کرد. او به فرماندهان ناوگان خود دستور داد تا کشتیهای ایران را از طریق کانال عبور دهند و سپس آنها را به سمت ترمه هدایت کنند تا در آنجا دوباره به نیروهای زمینی ملحق شوند.
کشف شگفتی ایرانی
از آنجایی که توضیحات دقیقی از کانال خشایارشا (به جز آنچه هرودوت نوشته است) به دوران معاصر نرسیده است، این تصور وجود داشت که ادعای هرودوت اغراقآمیز یا ساخته و پرداخته ذهنی خیالپرداز بوده است. معمای وجود این کانال برای هزاران سال باقی ماند. در قرن نوزدهم، علاقه به تعیین اینکه آیا نشانههایی از کانال خشایارشا وجود دارد یا خیر، شکوفا شد. ماری-گابریل-فلورنت-اوگوست دو شوازل-گوفیه، کنت فرانسوی که به عنوان سفیر در امپراتوری عثمانی خدمت میکرد، به تاریخ باستان یونان علاقهمند بود. او با یک ناو جنگی در دریای اژه سفر کرد و در سال ۱۸۰۹ جلد دوم کتاب خود را با عنوان «سفر مصور به یونان» منتشر کرد. او در این کتاب ادعا کرد زمانی یک کانال وجود داشته که از شبهجزیره کوه آتوس عبور میکرده است. او حتی نقشهای ترسیم کرد که اندازهگیریها و بخشهایی را مطابق با توضیحات هرودوت نشان میداد. با این حال، لحن رمانتیک سفرنامه او وعدم وجود روش علمی دقیق باعث شد ادعاهایش رد شود.
در سال ۱۸۴۷، انجمن سلطنتی جغرافیا در لندن مطالعات توپوگرافیای را که توسط ملوان و زمینشناس، توماس اسپرات انجام شده بود، منتشر کرد. این یافتههای علمی به نظر میرسید وجود کانال را همانگونه که هرودوت توصیف کرده بود، تأیید میکردند. آنچه به نظر میرسید یک داستان اغراقآمیز باشد، اکنون به واقعیت نزدیکتر میشد، اما تا اواخر قرن بیستم که شواهد واقعی کانال شروع به آشکار شدن کردند، هنوز کاملا اثبات نشده بود.
نهایتا از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱، تیمی چندرشتهای از ژئوفیزیکدانان، توپولوژیستها و باستانشناسان بریتانیایی و یونانی به طور گسترده در این محل کار کردند. این یک همکاری بزرگ بود که شامل رصدخانه ملی آتن، مدرسه بریتانیایی آتن و دانشگاههای لیدز و گلاسکو در بریتانیا و پاتراس و تسالونیکی در یونان بود. بندیکت ایسرلین از دانشگاه لیدز و بعداً ریچارد جونز از دانشگاه گلاسکو این پروژه دهساله را رهبری میکردند.
در تنگه کورنت، جایی که شبهجزیره پلوپونز به سرزمین اصلی متصل میشود، محققان شواهدی از قایقهایی را کشف کردند که بر روی استوانههای چوبی یا سکوهای چرخدار قرار داشتند؛ این قایقها احتمالاً توسط بردگان یا حیوانات در امتداد یک راه سنگی از یک ساحل به ساحل دیگر کشیده میشدند. ایسرلین ابتدا میخواست بررسی کند که آیا چنین راهی در شبهجزیره کوه آتوس وجود داشته است یا نه و ببیند آیا این میتواند توضیح دهد که چگونه ناوگان خشایارشا از این مسیر عبور کرده است. وقتی هیچ شواهدی از چنین راهی پیدا نشد، تیم به انجام آزمایشهای ژئوفیزیکی برای پیدا کردن کانال پرداخت.
این تابلو که امروزه در شبهجزیره کوه آتوس نصب شده، محل شگفتی باستانی ایرانیان یعنی «کانال خشایارشا» (canal of Xerxes) را نشان میدهد
نتایج هیجانانگیز اولیه نشان داد که واقعاً نوعی حفاری باستانی در وسط شبهجزیره، حدود ۱۵ متر بالاتر از سطح دریا با حدود ۲۰ متر عمق وجود داشته است. با توجه به اینکه سطح دریا در مدیترانه در ۲۵۰۰ سال گذشته بیش از یک متر افزایش یافته است، تیم محاسبه کرد که عمق آب در کانال در آن زمان حدود ۳ متر بوده است. آنها ۹ حفره ایجاد کردند که به آنها اجازه داد لایههای زیر خاک را تجزیه و تحلیل کنند. در بخش بالایی آنها چندین لایه رسوبی باستانی پیدا کردند. سپس یک سرنخ حیاتی در زیر آن ظاهر شد: یک بستر متراکم از ماسۀ سفتشدۀ قرمز که بیش از یک مایل امتداد داشت. در این لحظۀ تاریخی بود که بستر کانال پیدا شد؛ یک بستر گسترده و محکم که ثابت میکرد ایرانیان باستان حقیقتا دست به یک شگفتی حیرتآور مهندسی زده بودند.
برای یک دهه، محققان در این مکان از روشهای معمول اکتشاف نفت و معدن، از جمله آزمایشهای لرزهای و تکنیکهای شکست و انعکاس استفاده کردند. آنها با چکشهای سنگین به قطعات فلزی که در زمین فرو رفته بودند، ضربه زدند. سپس از ژئوفونها برای ثبت قدرت و جهت امواج استفاده کردند. آنها عمق لایههای زیرزمینی را با اندازهگیری زمان عبور امواج حجمی از طریق آنها محاسبه کردند. سپس نقاط زیرزمینیای که نشاندهنده عبور مشابه آکوستیکی بودند را به هم متصل کردند. آنها همچنین آزمایشهای تخلیه الکتریکی و ژئورادار (GPR) را برای بهدست آوردن تصویری واضحتر از ساختار کانال انجام دادند.
تاریخگذاری رادیوکربن از عناصر آلی و تصاویر ماهوارهای با وضوح بالا شواهدی قطعی بودند. با استفاده از یافتههای خود، محققان یک نمایش سهبعدی دیجیتالی از کانال ایجاد کردند. پروژه مشترک یونانی-بریتانیایی نه تنها اثبات کرد که نوعی کانال در آنجا وجود داشته، بلکه مسئله بحثبرانگیز درباره اینکه آیا این کانال میتوانسته از یک ساحل به ساحل دیگر امتداد یابد را نیز حل کرد.
در ابتدا این تیم با شک و تردید نسلهای قبل که معتقد بودند کانال نمیتوانسته از میان بخش صخرهای جنوب شبهجزیره عبور کرده باشد، همنظر بود. اما کشف بستر کانال، اندازهگیریهای انجامشده از طریق امواج لرزهای و تجزیه و تحلیل لایههای زیرزمینی داستان متفاوتی را بیان کرد. تیم همچنین تأیید کرد که کانال با دیوارههای شیبدار ساخته شده و اندازهگیریها دقیقا با توصیف هرودوت همخوانی داشته است: «از دریا به دریا، به اندازهای که دو قایق «تریرم» بتوانند در کنار هم پارو بزنند. » از آنجایی که کف کانال به عرض ۱۵ متر بود، با شیب دیوارهها، فضای قابل کشتیرانی در سطح بهراستی میتوانست به عرض لازم برای دو قایق بزرگ موسوم به تریرم برسد.
پس از اثبات وجود کانال، هنوز برای محققان یک سوال باقی مانده است: چرا کانال خشایارشا هم بهطور فیزیکی از بین رفت و هم از حافظه یونانیها ناپدید شد؟ هیچ بقایای دریایی مانند صدفها در رسوبات بستر کانال پیدا نشده است، که نشان میدهد کانال تنها برای مدت کوتاهی با آب دریا پر شده بود. اندازه کانال نیز برای کشتیهای تجاری بزرگ مناسب نبوده، بنابراین به نظر میرسد که این کانال فقط برای کشتیهای کوچک نظامی استفاده میشده است.
با این حال، نظریهای قابل قبول وجود دارد که چرا این زیرساخت نسبتاً سریع ناپدید شد: در سال ۴۷۹ قبل از میلاد، نیروهای ایرانی در نبرد پلاته شکست خوردند و ساکنان شبهجزیره کوه آتوس از ذیل حکومت ایران بیرون رفتند. احتمال دارد که آنها اجازه دادند کانالی که توسط دشمن ساخته شده بود، به طور طبیعی پر از رسوبات شود یا حتی خودشان آن را پر کردند تا به این ترتیب نشانهای را که نماد شکست و سرکوبی آنها بود از تاریخ پاک کنند.