آیا «قرون وسطی» وجود نداشته است؟!
این مطلب نگاهی غیرافراطی و بدون تعصب به یک نظریه توطئه عجیب و غریب است که ادعا میکند «قرون وسطی» هرگز اتفاق نیفتاده است!
اول صبح؛ پُل استورتوانت به عنوان سردبیر مجله آنلاین The Public Medievalist و متخصص تحقیقات در موسسه اسمیتسونیان، معمولاً در مورد اروپای قرون وسطی سخنرانی عمومی برگزار میکند. او در مقالهای گفته است که بخش مورد علاقهاش در این گفتگوها پاسخ به برخی پرسشهای جالب مخاطبان است. او معمولاً پیش از اینکه گوینده بتواند رشته افکارش را تمام کند، پاسخ آماده دارد، اما یک پرسش او را غافلگیر کرده است.
به گزارش فرادید، در خلال یک سخنرانی در مورد تصویرگریهای فرهنگ عامه از قانونشکن افسانهای انگلیسی یعنی رابین هود، مردی که کاملاً معمولی به نظر میرسید با برقی که در چشم داشت از جایش بلند شد و پرسید: «اگر همۀ اینها دروغ باشد چه؟» استورتوانت توضیح میدهد که معلوم شد این مرد، طرفدار «فرضیۀ زمان کاذب» است؛ یک نظریۀ توطئه شبهتاریخی که ادعا میکند سالهای ۶۱۴ تا ۹۱۱ پس از میلاد هرگز اتفاق نیفتادهاند و تک تک آثار تاریخی مربوط به این دوره دروغ هستند!
ریشههای فرضیۀ زمان کاذب
فرضیه زمان کاذب زاییده افکار هریبرت ایلیگ، ناشر و مورخ آماتور آلمانی است که پس از انتشار کتاب پرفروش و بحثبرانگیز خود در سال ۱۹۹۶، به نام «قرون وسطای اختراعشده: بزرگترین جعل زمان در تاریخ» مورد توجه قرار گرفت.
ایلیگ در طول تحقیقات خود، تاریخگذاری تقویم جولیان (که ژولیوس سزار سال ۴۵ قبل از میلاد آن را اجرا کرد) را با تقویم کنونی میلادی (که توسط پاپ گریگوری سیزدهم در ۱۵۸۲ پس از میلاد معرفی شد) مقایسه کرد. او ادعا میکند که بر اساس محاسباتش، حدود ۲۹۷ سال گمشده به نظر میرسد.
اما ایلیگ به همین جا بسنده نکرد. پس از این، او استدلال کرد که این سالهای گمشده بهطور مخفیانه، به عنوان بخشی از طرحی که توسط پاپ سیلوِستِر دوم و امپراتور روم مقدس یعنی اتوی سوم طراحی شده بود، اضافه شدند. این نخبگان قرون وسطایی که در قرن هشتم پس از میلاد میزیستند، ظاهراً میخواستند زمان را جلو ببرند تا سلطنت مربوط به آنها با سال ۱۰۰۰ مطابقت داشته باشد: یعنی دقیقاً یک هزاره پس از تولد عیسی مسیح.
به عبارت سادهتر این فرضیه ادعا میکند: حدود ۷۰۰ سال بعد از میلاد، یک پاپ و یک پادشاه در همدستی با یکدیگر تصمیم گرفتند تقویم را طوری بنویسند که انگار ۱۰۰۰ سال از میلاد مسیح گذشته است. بنابراین آنها حدود ۳۰۰ سال زمان به تقویم اضافه کردند؛ زمانی که باید آن را با اتفاقات دروغین پر میکردند.
اتوی سوم که بر طبق ادعاها یکی از معماران بزرگ «زمان کاذب» است
اتو و سیلوِستِر برای مخفی نگه داشتن سرهمبندی خودشان از نسلهای آینده، کاتبانی را برای خلق و رونویسی نسخههای خطی قرون وسطایی حاوی جزئیات وقایع و افراد ساختگی، استخدام کردند. این نسخههای خطی پس از توزیع در صومعهها و کتابخانههای سراسر اروپا، با تاریخ واقعی اشتباه گرفته شدند. ایلیگ ادعا میکند که بین دروغهای آنها، شخصیتهای تاریخی مشهوری مانند شارلمانی، پادشاه فرانکها و به اصطلاح «بنیانگذار اروپا» و آلفرد کبیر، پادشاه انگلیس که وایکینگها را بیرون کرد، وجود دارند.
ایلیگ تنها نویسندهای نیست که قرون وسطی را اختراع نامیده است. نسخه شرق اروپایی او از فرضیه زمان کاذب، اندیشههای پروفسور آناتولی فومِنکو است؛ استاد ریاضیات دانشگاه دولتی مسکو که معتقد است یونان کلاسیک، امپراتوری روم، چین سلسلهای، مصر فراعنه و دیگر جوامع باستانی واقعاً در قرون وسطی وجود داشتهاند و به طور کلی تمدن بشری تا قبل از سال ۸۰۰ میلادی آغاز نشده است.
تقویم تنظیمشده فومنکو نسخهای به همان اندازه غیرمعمول از گذشته ایجاد میکند، نسخهای که در آن، عهد جدید قبل از عهد قدیم نوشته شده، جنگ تروا و جنگهای صلیبی یک جنگ هستند و چنگیزخان و آتیلا هون هم یک شخص.
پردهگشایی از فرضیه
فرضیه زمان کاذب مانند بیشتر دروغها، حاوی شالودهی کوچکی از حقیقت است. برای مثال، بیشتر نسخههای خطی اوایل قرون وسطی، کپیهایی از نسخههای اصلی گمشده هستند، چیزی که موجب میشود به برخی جزئیات دقیق آنها شک کنیم. همچنین درست است که تقویم اروپایی بارها بازنگری شده و بسیاری از راهبهای علاقمند به ریاضی، از موانع فرهنگی زیادی رد شدند تا تاریخهای مناسب برای کریسمس، عید پاک و دیگر تعطیلات مذهبی را بیابند. در نهایت، این نیز درست است که بسیاری از تاریخ، به ویژه تاریخ باستان و قرون وسطی، توسط فاتحان نوشته شده است و بنابراین تمام گزارشهای تاریخی از جمله تقویمها را باید با مقداری دقت و شک و تردید، مطالعه کرد.
اما فرضیه زمان کاذب لحظهای که نگاه دقیقتری به آن بیندازید از هم میپاشد. قاره اروپا ممکن است دستنوشتههای اصل زیادی از اوایل قرون وسطی نداشته باشد، اما اسناد و آثار باستانی از آسیا، آفریقا، استرالیا و قاره آمریکا شواهد قاطعانهای ارائه میدهند که این قرنهای گمشده واقعاً اتفاق افتادهاند.
شواهدی از قرون مفقودشده در طبیعت یافت میشود. حلقههای درختان گذر زمان را روایت میکنند و اسناد باستانی و قرون وسطایی از رویدادهای نجومی مانند خورشید گرفتگی نشان میدهد که رصدگران آنها در دورههای مختلف میزیستند.
مورخ و ویراستار «چشماندازهای تاریخ»، لیلاند آر. گریگولی، در بحث بر سر اینکه چرا فرضیه زمان کاذب ایجاد شد و این که چرا برای بسیاری از غیردانشگاهیان همچنان جذاب است، به سیاست و ایدئولوژی روی میآورد. درست همانطور که فرضیه آلمانی از پذیرفتن دورهای که جامعه اروپایی راکد بود در حالی که جوامع دیگر در حال شکوفایی بودند، امتناع میورزد، همتای روسی آن نیز ادعا میکند که تاریخ تمدن با تولد دولت مادری روسیه، یعنی شاهنشاهی روس آغاز شد.
گریگولی مینویسد: «فرضیه زمان کاذب» هم محصول برخی اندیشهها با عمر طولانی است که همچنان مطالعات قرون وسطایی را تحت تاثیر قرار میدهند. برای مثال، این فرضیه مبتنی بر یک اروپامحوری کوتهنظرانه و ملیگرا است که مدتهاست این حوزه را متاثر کرده است، حوزهای که فراموش میکند (یا باور نمیکند) که تاریخ پیشامدرن خارج از اروپا نیز وجود دارد».
بورسیه در مقابل توطئه
فرضیه زمان کاذب یک تئوری توطئه غیر علمی است اما در عین حال میتواند موجب طرح پرسشهای جالبی شود. مثلا استورتوانت میپرسد: «در عصر ماقبل مدرن، آیا برای بشریت ممکن بود یک روز، یک ماه یا یک سال را فراموش کند؟» این فرضیه به سرعت به یک رؤیای تبآلود پارانوئیدی دیگر در مورد نخبگان مرموزی تبدیل میشود که واقعیت را پشت اجزاء سازندهشان کنترل و تغییر میدهند.
رد کردن این فرضیه با وجود غیرقابل قبول بودن محض آن، دشوار است. دلیلش تا حدی به این خاطر است که تئوریهای توطئه بیشتر احساسی هستند تا منطقی. اعتقاد به گم شدن سه قرن را به سختی میتوان از طریق حقایق از بین برد، چون در درجه اول بر اساس بیاعتمادی عمیقاً ریشهدار نسبت به موثق بودن منابع شکل گرفته است.
سپس ماهیت خود فرضیه زمان کاذب را داریم. همانطور که رِکس سورگاتز، روزنامهنگار در کتاب «دایرهالمعارف اطلاعات غلط» اشاره میکند: «از نظر طرفداران این نظریۀ توطئه، هر شواهدی که خلاف حرف آنها را نشان بدهد (سوابق نجومی، بقایای باستانشناسی، تاریخگذاری کربن و غیره) نقشۀ تازهای از سوی یک تاریخدان توطئهگر خواهد بود»!
مهم نیست چقدر متقاعد شدهاید که شارلمانی وجود داشته است، آیا میتوانید آن را ثابت کنید؟ و یک پرسش دیگر: آیا میتوانید ثابت کنید وجود نداشته است؟