سرگذشت معروف‌ترین «اتاق» جهان که از جنس جواهر و کهربا بود

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

وقتی ارتش نازی‌ها به سن‌پترزبورگ روسیه رسید، سربازان وارد یکی از کاخ‌هایی شدند که تا سی سال قبل از آن در اختیار خاندان سلطنتی رومانوف بود. کاخ تاریک و متروک بود اما یک اتاق با بقیه فرق داشت.

اول صبح؛ کف اتاق با ماسه پوشیده شده بود و دیوارهایش با عجله در پشت انبوه پارچه پنهان شده بودند. اما قرار نبود این شگفتی برای مدت زیادی پنهان بماند. سربازها دیوارپوش‌ها را می‌کشند و ناگهان، در تاریکی، درخششی ضعیف، نه از طلا، بلکه عمیق‌تر و غنی‌تر دیده می‌شود: گلدسته‌های حکاکی‌شده از برگ‌های آکانتوس، گل‌های سرخ، آینه‌ها، موزاییک‌های ساخته شده از عقیق و لاجورد و نگین‌های عنابی؛ اتاقی از جنس نور و درخشش که چشم را خیره می‌کرد.

اما مدت کوتاهی بعد، دیگر چیزی از این اتاق خارق‌العاده باقی نمانده بود. سربازها رفتند و «اتاق کهربا» هم با آن‌ها رفت.

 3

کاخ کاترین که اتاق کهربا مدتی طولانی در آن قرار داشت

فردریش ویلهلم اول، پادشاه پروس، مردی که بزرگ‌ترین سرگرمی‌اش ربودن افراد درشت‌هیکل از لندن و وین و وادار کردن آن‌ها به خدمت به عنوان محافظ شخصی‌اش بود، کسی نبود که بشود او را «هنردوست» نامید. او مرد خسیسی بود با رفتار خشن که وسواس زیادی به پروتکل‌های نظامی داشت. او همسرش را دوست داشت، اما آنچه را که علاقه بیهوده او به نقاشی و موسیقی می‌دانست تحقیر می‌کرد.

با این حال، در دورۀ حکومت همین فرد بود که یکی از جذاب‌ترین آثار هنری ۴۰۰ سال اخیر برای اولین بار ظاهر شد: اتاقی مثل یک جعبۀ جواهر که چنان پر از زیبایی و جزئیات بود که چشم‌ها را خیره می‌کرد. تئوفیل گوتیه آن را در کتاب خود Voyage en Russie به عنوان چیزی از جنس افسانۀ هزار و یک شب توصیف کرد. او نوشت: «چشم از غنا و گرمای رنگ‌هایی که همۀ طیف زرد را نشان می‌دهند شگفت‌زده و خیره می‌شود.»

«اتاق کهربا» در دوران شکوفایی خود مورد بازدید هزاران نفر قرار گرفت، مورد تحسین و حسادت قرار گرفت، بین دربارهای سلطنتی متعدد جا به جا شد، به عنوان اتاق تندرستی شخصی ملکه روسیه و به عنوان یک مهره شطرنج سیاسی برای ایجاد اتحاد بین کشورها مورد استفاده قرار گرفت. هر کس آن را دید، حرفی برای گفتن داشت. یک خدمتکار آلمانی نگاهی به آن انداخت و نامه‌ای حیرت‌انگیز برای معشوقش در وایمار فرستاد و با هیجان از اتاقی زیبا و غیرقابل توصیف نوشت که «قیمتش هرگز قابل محاسبه نبود». معاصران آن را هشتمین عجایب جهان نامیده بودند. اما امروز اتاق کهربایی گنجینه‌ای است که در لایه‌های زمان گم شده است و در پشت توسط شعله‌های آتش و کاغذ بازی‌های سیاسی یک جنگ بزرگ پنهان شده است.

 6b1be8b9d4a335a49ddadd357b51f62bAmber

بخشی از یک کپی امروزی از اتاق کهربا که مجددا در قصر کاترین ساخته شده است

این اتاق سرگذشتی طولانی و پرحادثه داشت، بر خلاف هر اتاقی در دنیا «سفر می‌کرد» و آخرین بار در کونیگزبرگ، کالینینگراد کنونی روسیه، در سال ۱۹۴۴، درست قبل از بمباران شهر به فراموشی سپرده شد و ناپدید شد.

سرنوشت اتاق افسانه‌ای فردریش ویلهلم چه شد؟

آلفرد رود، مدیر موزه کونیگزبرگ که اتاق کهربا آخرین بار در آن نگهداری شده بود، به مافوق خود سوگند یاد کرد که پانل‌های کهربایی اتاق از بمباران نجات یافته‌اند، اما هفته‌ها قبل به یکی از دوستان خانوادگی گفته بود که آن‌ها نابود شده‌اند. در شهر برمن آلمان در سال ۱۹۹۷، یک مرد مرموز تلاش کرد یکی از چهار موزاییک مرمر رنگی اتاق را بفروشد که باعث دخالت سریع دولت شد. یک دهه پیش از آن، در یک جنگل در ایالت باواریا، یک گنج‌یاب که سال‌ها از زندگی خود را وقف جستجوی اتاق کرده بود، در حالی پیدا شد که شکمش را شکافته بودند؛ اتفاقی که به شایعات مربوط به ترور و پنهان‌کاری شوروی دامن می‌زد. داستان اتاق طولانی، پر پیچ و خم و هنوز ناتمام است، اما برای درک حتی تکه‌ای از افسانه آن باید به همان ابتدا برگردیم.

اتاق کهربایی ابتدا در کارگاه آندریاس شلوتر، معمار دربار فردریک اول شکل گرفت. کهربای بالتیک، شیرۀ فسیل شده درختان ماقبل تاریخ که می‌تواند به مجموعه‌ای از رنگ‌های دوست داشتنی صیقل داده شود، در دهه ۱۶۰۰ در دانزیگ انباشته شده بود، و در سال ۱۷۰۱ تصمیم گرفته شد که کاری برای نمایش این جواهرات انجام شود. کار بر روی اتاق کهربایی آغاز شد و تکمیل آن ۱۳ سال با حضور چندین استادکار به طول انجامید.

در اوایل سال ۱۷۱۷، اتاق به سن پترزبورگ منتقل شد و در کاخ زمستانی قدیمی نصب شد. سپس، در سال ۱۷۵۵، هنگامی که دربار روسیه به خارج از شهر نقل مکان کرد، اتاق به همراه آن به کاخ کاترین رفت.

در کاخ کاترین، یک مشکل جزئی وجود داشت: فضای تعیین شده برای اتاق کهربایی شش برابر اندازه اتاق نسبتا سادۀ اولیه بود. ملکه دستور داد که آن را گسترش دهند. اینجا جایی است که اتاق به یک شاهکار واقعی تبدیل شد. دو معمار ایتالیایی وظیفه گسترش پانل‌های کهربایی را بر عهده گرفتند، اتاق را با آینه‌های ونیزی، مجسمه‌های طلاکاری شده، تابلوهای موزاییک فلورانسی و منبت‌کاری‌های مرواریدی تزئین کردند و اتاق کوچک را به باشکوه‎ترین اتاقی که چشم بشر دیده بود تبدیل کردند. حتی کف زمین یک اثر هنری بود که با ۱۵ نوع چوب منبت‌کاری شده بود. وقتی کار به پایان رسید، این اتاق به اتاق مورد علاقه کاترین کبیر در کاخ تبدیل شد، اتاقی که او هم برای گردهمایی با حلقه داخلی خود و هم برای مراقبه‌های شخصی خود از آن استفاده می‌کرد. در نور شمع، کهربا گرمایی را القا می‌کرد که هیچ اتاق دیگری در کاخ نمی‌توانست آن را تکرار کند. در طول یک زمستان بی‌پایان تاریک روسیه، اتاق مثل یک معبد نور و گرما بود.

علاوه بر جذابیت بصری آن، کهربا در آن زمان به عنوان یک درمان شگفت‌انگیز برای بسیاری از بیماری‌ها در نظر گرفته می‌شد. اتاق بدون آسیب، ظهور و سقوط چندین پادشاه و همچنین انقلاب خونین بلشویکی را پشت سر گذاشت. سپس، در سال ۱۹۴۱، سربازان هیتلر به دروازه‌های شوروی رسیدند.

4

قلعۀ کونیگزبرگ آخرین جایی بود که اتاق کهربا در آن دیده شد

با نزدیک شدن سریع نیروهای دشمن به سنت پترزبورگ و دهکده تزار، نگهبانان کاخ به وحشت افتادند. آناتولی میخایلوویچ کوچوموف، متصدی جوان موزه، اتاق را بسیار بزرگ و سنگین می‌دانست به طوری که فکر کرد نمی‌توان آن را جابجا کرد. در طول قرن‌ها کهربا شکننده شده بود و تصور بر این بود که دیگر نمی‌توان آن را جا به جا کرد. بنابراین کوچوموف پارچه و بالشتک‌های مختلف را به دیوارهای آن چسباند و کف آن را با شن پوشاند تا در تلاشی بیهوده آن را از چشم آلمان‌ها پنهان کند.

در سپتامبر ۱۹۴۱، نیروهای آلمانی به کاخ متروکه رسیدند. لباس مبدل اتاق کهربایی نتوانست آن‌ها را فریب دهد. یک جفت سرباز پانل‌ها را زیر پوشش پیدا کردند. ظرف ۳۶ ساعت اتاق بسته‌بندی شد و با قطار به سمت دریای بالتیک فرستاده شد.

در پاییز همان سال، اتاق آخرین سفر شناخته شده خود را انجام داد و در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۱ به کونیگزبرگ رسید. طی چند ماه آینده، آقای روده اتاق را در طبقه فوقانی کاخ شوالیه‌های توتونیک جمع‌آوری و سرهم‌بندی کرد. Rohde متخصص هنر کهربا بود و برای نجات اتاق کهربا تلاش زیادی کرده بود.

در ۱۳ نوامبر ۱۹۴۱، یک روزنامه آلمانی عنوان «دیوارهای کهربایی در کاخ» را منتشر کرد و نمایش اتاق به روی عموم باز شد. این اتاق یک ابزار تبلیغاتی بود: اگر می‌توانستید اتاق کهربا را از زیر دماغ شوروی‌ها بدزدید، پس نیروهای آن‌ها نیز به زودی شکست می‌خوردند. اما در پشت صحنه، جنگ برای آلمانی‌ها خوب پیش نمی‌رفت. مافوق‌ها در برلین نگران از دست دادن زمین و غارت آلمان توسط متفقین بودند. اتاق به زودی دوباره برچیده شد و در جعبه‌ها بسته‌بندی شد.

در اواخر آگوست ۱۹۴۴، کونیگزبرگ توسط شوروی به تلافی بمباران‌های مسکو بمباران شد. لیسل ام، یکی از دوستان خانواده Rohde، به یاد می‌آورد که صبح روز بعد با دوچرخه به شهر رفت تا از بقای دوستان و خانواده خود اطمینان حاصل کند. او روده را در خرابه‌های حیاط قلعه ملاقات کرد. او را به زیرزمینی برد که ادعا می‌شد پانل‌های اتاق کهربایی برای نگهداری ذخیره شده بود. لیزل در مصاحبه‌ای با آنتونی ویلسون در مستندش «در جستجوی اتاق کهربا» از توده‌ای عسل مانند که سنگ‌ها را پوشانده صحبت کرد. او به یاد می‌آورد که روده به او گفت: «همه چیز از بین رفته است».

5

قلعه کونیگزبرگ بعد از بمباران توسط شوروی

سپس، به طرز عجیبی، در ۲ سپتامبر ۱۹۴۴، روده به مافوق خود در برلین نوشت که «اتاق کهربایی، به غیر از شش تابل زنده مانده است». پسر Rohde به یاد می‌آورد که پدرش به او گفته بود که اتاق کهربا «به مکانی امن منتقل شده است».

پس آیا لیسل‌ام صحنه خرابه‌های قلعه را به اشتباه به خاطر آورده است؟ یا روده به او دروغ گفته است؟ یا اینکه اتاق فقط تا حدی ویران شده بود و Rohde باعث شد لیسل باور کند که به طور کامل ویران شده است؟ دلایل بی‌شماری وجود دارد که Rohde ممکن است خواسته باشد حقیقت را در مورد سرنوشت اتاق پنهان کند. برخی ادعا می‌کنند که او توانسته آن را از شهر خارج کند و راز مکان آن را با خود به گور برده است. برخی دیگر می‌گویند که اتاق در یکی از حملات اولیه به شهر به قدری توسط دود آسیب دید که Rohde آن را از شرم پنهان کرد. بر اساس این نظریه، پانل‌های زخمی غیرقابل تشخیص در نهایت به عنوان زباله سوزانده شدند.

با این حال، نظریه دیگری ادعا می‌کند که اتاق که از بمباران و تهاجم شوروی به کونیگزبرگ جان سالم به در برده بود به طور تصادفی توسط سربازان روسی در جشن پیروزی خود به آتش کشیده شد. قطعا این چیزی نبود که شوروی به آسانی به آن اعتراف کند. طبق این فرضیه، شوروی‌ها اظهارات و اسناد را جعل می‌کردند و امید وجود اتاق را زنده نگه می‌داشتند؛ هم برای جلوگیری از مسئولیت تخریب شرم‌آور آن و هم برای کمک به ادعاها جبران خسارت علیه آلمان در دهه‌های پس از جنگ.

تئوری‌های توطئه شروع به گسترش کردند و انواع فرضیه‌ها دربارۀ اینکه چه کسانی اتاق کهربا را با خود برده‌اند مطرح شدند.

شایعات ترسناکی هم در مورد یک نفرین وجود داشت زیرا افراد زیادی از کسانی که در ارتباط با اتاق بودند به طرز مرموزی مردند. روده و همسرش بر اثر تیفوس در کالینینگراد و در حالی که KGB در حال بررسی سرنوشت اتاق بود از دنیا رفتند. ظاهراً از دکتری که گواهی فوت آن‌ها را امضا کرده بود دیگر خبری نشد. ژنرال گوسف، افسر اطلاعاتی روسیه، پس از مصاحبه با یک روزنامه نگار در مورد اتاق کهربا در یک تصادف رانندگی کشته شد. گئورگ استاین، شکارچی اتاق کهربا، در سال ۱۹۸۷ به طرز وحشتناکی در جنگلی باواریا درگذشت در حالی که شکمش ظاهراً با چاقوی جراحی باز شده بود.

افسانه اتاق کهربا همچنان ادامه دارد زیرا گزارش‌های متناقض و فرضیه‌های وسوسه‌انگیز و نکات مبهمی وجود دارد که تخیل را تحریک می‌کنند. در دهه گذشته، بارها برخی رسانه‌ها این خبر را در بوق و کرنا کرده‌اند که شکارچیان گنج اتاق یا قطعاتی از آن را پیدا کرده‌اند.

دلایل قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد اتاق کهربا ممکن است از آتش سوزی در کونیگزبرگ جان به در برده باشد. معروف بود که نازی‌ها اقلام ارزشمندی را در سرتاسر جهان مخفی می‌کردند و بنابراین کاملاً ممکن است اتاق هنوز جایی آن بیرون باشد، اما در عین حال این امکان نیز هست که همه چیز واقعا از بین رفته باشد.

امروزه نمونه‌ای مشابه از اتاق کهربا وجود دارد. صنعتگران نسخه‌ای از آن را در کاخ کاترین با استفاده از تکنیک‌های مشابه صنعتگران کهربا در دهه ۱۷۰۰ ساخته‌اند. این اتاق جدید هم خود یک شگفتی است که از طریق اتحاد مالی بین آلمان و روسیه ممکن شده است.

اما اتاق کهربایی واقعی، همان اتاقی که تابلوهایش در عطرهای کاترین کبیر آغشته شده و صدای بزرگ‌ترین ذهن‌ها و رهبران اروپا را بازتاب می‌دهد، اکنون گم شده است؛ شاید از میان رفته و شاید در جایی دور از دست و ذهن هر جوینده‌ای پنهان شده باشد.

 

منبع: فرادید
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه
پربازدیدها
آخرین اخبار