چرا باید فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی را ببینیم؟

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عباس کیارستمی در سینمای ایران سبک خاص خود را در فیلم‌سازی دارد. صاحب‌نظران معتقدند که او فلسفی می‌سازد اما فلسفه‌ای که برای عموم مردم قابل فهم باشد. شاید عبارت «فلسفه به زبان ساده» گزینه مناسبی برای تعریف فیلم‌های او باشد.

اول صبح؛ طعم گیلاس یکی از پر سروصداترین فیلم‌های عباس کیارستمی بود و هست که مخاطبان آن به سه گروه طرفدار، ناراضی و بی‌تفاوت تقسیم می‌شوند. شاید شما زمانی که اولین بار این فیلم را تماشا می‌کنید، جز گروه سوم باشید اما با مطالعه و نگاه ریزبینانه، می‌توانید در یکی از دو گروه دیگر قرار بگیرید. برخی معتقد هستند که این فیلم جنبه روانشناسانه دارد اما بخش عمده‌ای از فیلم نگاه فلسفی را دنبال می‌کند که در ادامه به طور کامل به آن خواهیم پرداخت.

داستان فیلم بخشی از زندگی پنجاه‌ساله آقای بدیعی را دنبال می‌کند که به دنبال فردی می‌گردد تا بعد از خودکشی به روی جنازه‌اش خاک بریزد. سوالی که در نگاه اول به وجود می‌آید عجیب بودن نوع خودکشی آقای بدیعی و چرایی این کار اوست. البته که سوال دیگر اکثر مخاطبان این است که چرا باید کسی را پیدا کند تا بعد از مرگ بر روی او خاک بریزد. مگر این همه آدمی که تا به امروز خودکشی کرده‌اند به خاک سپرده نشده‌اند؟

4c4ef348-8145-401f-8cf0-a612f0ce3b8f

عباس کیارستمی سبک خود را دنبال می‌کند. اتفاقی که شاید این روزها کمتر در سینمای ایران می‌توانیم آن را مشاهده کنیم. البته که کارگردان‌های زیادی یک قالب فیلم را انتخاب کرده و تا همیشه ایده‌های خود را به همان شکل می‌سازند اما تفاوت فاحش آن‌ها با کار کارگردان‌هایی مانند عباس کیارستمی این است که تاثیر محتوا بعد از فیلم تازه شروع می‌شود. «تئاتر خوب، تئاتری هست که پس از تمام شدن، در ذهن مخاطب شروع شود!» این جمله را می‌توان به فیلم هم تعمیم داد که فیلم «طعم گیلاس» می‌تواند نمونه بارز آن باشد.

این روزها با نگاه یه جامعه جوان و نسل نو، میزان زیادی از غم، ناامیدی و نیاز به مرگ را متوجه می‌شویم. حس نیاز به نبودن این روزها در فکر بسیاری از جوان‌ها یا افرادی با سنین بالاتر هم می‌چرخد. فیلم «طعم گیلاس» به ما کمک می‌کند تا از این موضوع به درستی فاصله بگیریم. در واقع حسی که بعد از تماشا کردن این فیلم پیدا می‌کنیم هیچ وقت شبیه به حسی نیست که با خواندن جملات انگیزشی آن را در درونمان پیدا می‌کنیم. «طعم گیلاس» ما را در جایی درست‌تر می‌نشاند تا از زاویه‌ای دیگر به موضوع خودکشی و مرگ نگاه کنیم.

۱- به خاطر عباس کیارستمی و جهان بینی او

همانطور که پیش‌تر گفتیم، عباس کیارستمی در سینمای ایران سبک خاص خود را در فیلم‌سازی دارد. صاحب‌نظران معتقدند که او فلسفی می‌سازد اما فلسفه‌ای که برای عموم مردم قابل فهم باشد. شاید عبارت «فلسفه به زبان ساده» گزینه مناسبی برای تعریف فیلم‌های او باشد. او صنعت سینما را از هنر سینما جدا کرده که فعل بسیار مهمی به نظر می‌آید.

می‌دانیم که عباس کیارستمی علاوه بر فیلم‌سازی، تدوین و عکاسی هم انجام می‌داد که می‌تواند دلیل مهمی برای انتخاب قاب بندی‌های درست او باشد. رضا براهنی، نویسنده و منتقد ادبی درباره ارتباط تصویر فیلم‌های عباس کیارستمی با غزلیات حافظ می‌گوید: «هر بیت از غزلیات حافظ نشان دهنده یک تصویر است و می‌تواند تصویرهای بعدی را نیز در ذهن خواننده بسازد. درست مثل ارتباط صحنه‌هایی که عباس کیارستمی فلیم‌برداری کرده و تدوین می‌کند.» همین موضوع می‌تواند باعث شاعرانگی فیلم‌های عباس کیارستمی هم بشود.

او را با لقب فیلسوف سینمای ایران نیز می‌شناسند. چرا که برای هر صحنه‌ای و برای هر بازی در کارهای خود، دلیل منطقی دارد. جهان بینی او همواره به دنبال حیات، زنده بودن، صلح و عشق می‌رود که از بُعدهای فلسفی باید دقیق‌تر بررسی شود. این موضوع می‌تواند به طور ناخودآگاه بر روی جهان بینی مخاطب نیز تاثیر بگذارد. اتفاقی که این روزها کمتر در سینما آن را مشاهده می‌کنیم، همین است. کارگردان‌ها به دنبال همان لحظه پخش فیلم هستند و شاید کمتر زمانی به تاثیر فیلم در ذهن مخاطب توجه می‌کنند. این موضوع باری از اوقات تاثیرات مخربی بر جامعه و نسل جوان امروز دارد.

نگاه کیارستمی مینیمالیستی است که ذهن به خوبی آن را می‌پذیرد. در اکثر فیلم‌های او می‌توانیم چیدمان‌های ساده و المان‌های دم دستی را برای فهم راحت‌تر مشاهده کنیم. حتی اگر شما انسانی فوق‌العاده برونگرا هم باشید از مرتب بودن و منظم بودن یک تصویر لذت خواهید برد. این دقیقا همان علتی است که شاید عباس کیارستمی به خاطر آن فیلم‌هایش را در این سبک می‌سازد. در هر حال هضم تصویرها در ساخته کیارستمی برای عموم مردم بهتر است.

Taste-of-Cherry1

۲- تردید و پاسخ به بودن یا نبودن!

اگر فیلم را دیده باشید یا حتی اگر خلاصه آن را شنیده باشید به خوبی متوجه تردید و بودن یا نبودن شخصیت اصلی این فیلم می‌شوید. به نظر شما چند درصد کسانی که قصد خودکشی دارند به دنبال کسی هستند که بعد از مرگ، قبر آن‌ها را بپوشاند!؟ تقریبا هیچ کدام از آن‌ها به این موضوع حتی فکر هم نمی‌کنند. اما اینکه آقای بدیعی وضعیت پس از مرگش برایش ارزش دارد می‌تواند دلیل خوبی برای تردید او باشد.

ملاقات آقای بدیعی و آقای باقری یکی از مهم‌ترین قسمت‌های این فیلم محسوب می‌شود زیرا مخاطب و بازیگر نقش اول، درست همان چیزی را پیدا می‌کند که می‌توانند تردید آقای بدیعی را پررنگ‌تر کند. افرادی که ما در طول کار می‌بینیم همه از راه‌هایی مختلفی وارد می‌شوند و قصد تغییر تصمیم آقای بدیعی را به طور بسیار معمولی و عامیانه‌ای دارند که موضوع و دغدغه اصلی ذهن او نیست بلکه فقط دغدغه خود آن افراد است.

به همین خاطر نمی‌توانند به درستی با او ارتباط برقرار کنند. اما آقای باقری کسی است که به درستی دست می‌گذارد بر زخم روح آقای بدیعی و آن را درمان می‌کند. پادزهری که از اول آقای بدیعی به آن نیاز داشت در دستان اوست و حالا دارد پر و بال می‌گیرد.

اتفاقی که برای اکثر افرادی که قصد خودکشی دارند می‌افتد این است که آن‌ها همواره نیاز به همدردی و همراهی دارند و با یک جمله ساده و کوتاه نیز می‌توانند به کلی از انجام دادن این کار پشیمان شوند. چیزی که عباس کیارستمی بدون هیچ اضافه گویی آن را نشان داد.

برخی می‌گویند: «عباس کیارستمی که به فکر زندگی و حیات است چرا درمورد خودکشی فیلم ساخته؟» پاسخ مناسب برای آن‌ها این است که «طعم گیلاس» نه تنها یک فیلم درمورد مرگ و خودکشی نیست بلکه به علت‌های مهم برای ادامه حیات اشاره می‌کند که مخاطب به طور ناخودآگاه از فکر خودکشی به اهمیت حیات می‌رسد. این همان تاثیر فیلم بعد از تمام شدن است که یکی از دغدغه‌های اصلی عباس کیارستمی برای فیلم‌سازی بود. «قصه‌سرایی، به هیجان آوردن مخاطب، نصیحت کردن و احساس گناه دادن به تماشاگر را دوست ندارم. فیلم خوب فیلمی است که بعد از بیرون آمدن از سینما، شروع شود.» حتی اسم این فیلم هم نماینده همین موضوع است. طعم گیلاس یکی از دلیل‌های کوچک برای ادامه زندگی است.

و اما پاسخ به بودن و نبودن بر عهده خود مخاطب است و اینجا درست زمانی است که او با فیلم و شخصیت اصلی همراه می‌شود. همراه او می‌دود، می‌ایستد، حرف می‌زند، فکر می‌کند و به نتیجه می‌رسد. البته شاید نتیجه‌گیری آقای بدیعی چیزی نباشد که انتظار داریم اما به هر حال همراه شدن مخاطب و تاثیرپذیری او قطعی خواهد بود. پس «طعم گیلاس» می‌تواند تردیدهای ما را تا حدی پاسخ بدهد و مسئله بودن یا نبودن را برای ما روشن سازد.

۳- اهمیت تماشای فیلم خوب

با حجوم این حجم از رسانه‌ها و محتواهای عجیب و غریب این روزها، انسان نیاز دارد تا فیلمی را تماشا کند که او را به فکر برده و از این میزان تردید و سردرگمی دور کند. اتفاقی که شاید عباس کیارستمی‌های ایران به آن نپردازند، جامعه و تمدن‌های چندین هزارساله یک شبه از بین می‌روند.

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه
پربازدیدها
آخرین اخبار