فلسفۀ ژاپنی را با این شش کتاب بشناسید

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

در اینجا شش کتاب بنیادی را برای شناخت فرهنگ و فلسفۀ ژاپنی معرفی کرده‌ایم؛ کتاب‌هایی که ما را با نقاط برجسته و مهم این فرهنگ، از چشم‌اندازهای اسطوره‌ای ژاپن باستان گرفته تا راه و رسم عارفان بودایی، سامورایی‌ها و همینطور فلسفۀ مدرن ژاپنی آشنا می‌کنند.

انتخاب چند کتاب برای توصیف کل یک سنت فکری کار سختی است. گاهی اوقات می‌توانیم آثار خاصی را شناسایی کنیم که تأثیر بسیار زیادی در قلمرو یک فرهنگ داشته‌اند اما گفتن اینکه همۀ عناصر آن فرهنگ توسط این کتاب‌ها تعیین شده شاید زیاده‌روی باشد. به علاوه برخی فکر می‌کنند که اصلا چیزی به نام فلسفه ژاپنی وجود ندارد، زیرا بخش زیادی از تفکر رایج در ژاپن در دوره‌های مختلف تاریخی از چین وارد شده است.

اما در طرف مقابل بسیاری نیز تصور می‌کنند که چیزی به نام فلسفه ژاپنی وجود دارد و ویژگی اصلی آن مفهوم «هم‌سویی» است؛ هم‌سویی یعنی به جای رد یک نظریه به نفع دیگری، نظریه‌های مخالف با هم ترکیب می‌شوند.

کتاب‌هایی که در اینجا به عنوان شکل‌دهندۀ اندیشۀ ژاپنی انتخاب شده‌اند، نمونه‌هایی از این هم‌سویی را به نمایش می‌گذارند. آن‌ها همچنین متون بنیادی سنت‌های مختلف در تاریخ اندیشه ژاپن مانند بودیسم و بوشیدو هستند.

5

1. قانون اساسی هفده ماده‌ای؛ اثر شاهزاده شوتوکو (۶۰۴)

قانون اساسی شوتوکو در حقیقت یک اثر فلسفی به معنی رایج کلمه نیست اما یک «قانون اساسی» به معنی امروزی هم به حساب نمی‌آید. اما خیلی از مورخان اندیشه مانند توماس پی. کاسولی، جیمز دبلیو. هایسیگ، جان سی. مارالدو، اچ. جین بلوکر و کریستوفر ال. استارلینگ آن را در ابتدای تاریخ فلسفه ژاپن قرار داده‌اند زیرا این کتاب نه تنها اولین سند مکتوب در تاریخ ژاپن است، بلکه اولین نمونه از «هم‌سویی» نیز به شمار می‌رود.

قانون اساسی شوتوکو (به گفته برخی) در زمانی نوشته شد که ژاپن تازه از یک جنگ داخلی بیرون آمده بود که بخشی از آن حاصل اختلاف نظر میان «بودیسم» و ​​باورهای روح‌باوری بومی به نام «شینتو» بود. قانون اساسی شوتوکو به جای اینکه طرف یکی از این ادیان را بگیرد، هر دو را با هم ترکیب می‌کند و بر اهمیت دین‌داری بودایی و احترام به اصول شینتو تاکید می‌ورزد. این قانون، بنیان هم‌سویی شینتو و بودیسم (شینبوتسو-شوگو) را بنا نهاد که به جنبه اصلی فرهنگ ژاپن تبدیل شد.

۲ و ۳. کوجیکی (۷۱۲) و نیهون‌شوکی (۷۲۰)

اگرچه این‌ها دو متن متفاوت هستند، کوجیکی (گزارش رویدادهای باستان) و نیهون‌شوکی (تواریخ ژاپن) عمدتا داستان مشابهی را روایت می‌کنند. این هر دو اثر تاریخی، با داستانی از خلقت مجمع الجزایر ژاپن به نام «افسانه کی‌کی» آغاز می‌شوند و به شرح تاریخ ژاپن از حدود قرن هفتم قبل از میلاد مسیح تا قرن هشتم میلادی می‌پردازند و در روایت خود از قرون بعدی به طور فزاینده‌ای از نظر تاریخی دقیق (یعنی کمتر شبه تاریخی یا افسانه‌ای) می‌شوند.

در زمان گردآوری آن‌ها در قرن هشتم، این متون واقعاً جنبۀ فلسفی زیادی نداشتند، به خصوص به این دلیل که قرار نبود آثار فلسفی باشند. با این حال، هزار سال بعد، در اوایل قرن هیجدهم، جنبشی به نام «مطالعات بومی» به این متون، به ویژه افسانه کی‌کی، اهمیت دوباره‌ای بخشید؛ و این بار از نوع فلسفی.

دانشمندانی مانند کادا نو آزومامارو، کامو نو مابوچی، موتوری نوریناگا و هیراتا آتسوتانه (چهار مرد بزرگ مطالعات بومی) کوجیکی و نیهون‌شوکی را احیا کردند. آن‌ها معتقد بودند که ژاپن بیش از حد چینی شده و از چیزهای چینی متنفر بودند. آن‌ها «قلب ژاپنی» را در این متون بنیادی یافته بودند.

این متون در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با تأسیس شینتوی دولتی (معنویت تبدیل شده به ایدئولوژی سیاسی در ژاپن دوران امپراتوری) ابعاد فلسفی دیگری به خود گرفتند، زیرا این افسانه کی‌کی بود که نشان می‌داد تبار خاندان امپراتوری ژاپن از خدایان سرچشمه می‌گیرد. افسانه کی‌کی همچنین به عنوان مدرکی از برتری ژاپن ذکر شد. تا زمانی که ژاپن در جنگ جهانی دوم شکست خورد و امپراتور هیروهیتو توسط متفقین مجبور به امضای قانون اساسی ژاپن شد که در ماده اول خود اعلام می‌کرد که قدرت امپراتور نه از تقدیر الهی او، بلکه «از اراده مردم که حاکمیت مطلق در آن نهفته است» ناشی می‌شود.

4. رسالات درباره ماندالای مخفی ده حالت ذهنی (۸۳۰)؛ اثر کوکای

در اوایل قرن نهم، زمانی که فاز بودایی تاریخ اندیشه ژاپن تازه آغاز شده بود، دو راهب به نام‌های سایچو و کوکای از چین بازگشتند و بودیسم تندای و شینگون را به ژاپن آوردند.

بودیسم برای ژاپن چیز جدیدی نبود. برای اولین بار در اواسط قرن ششم از کره به ژاپن رسیده بود و تا دوره نارا (۷۱۰-۱۹۴) در ژاپن ریشه دوانده بود. در آن زمان، بودیسم ژاپنی با شش مکتب نارا مشخص می‌شد که همه آن‌ها در پایتخت مستقر بودند، ارتباط نزدیکی با اشراف داشتند و تا حدودی مانند یک آکادمی مذهبی، فکری و ادبی عمل می‌کردند. مهم نیست که آن شش مکتب چه بودند؛ تنها چیزی که مهم است این است که شینگون و تندای بخشی از آن‌ها نبودند؛ آن‌ها طردشدگان فکری بودند.

بخشی از دلیل این امر این بود که شینگون و تندای چیزی مشترک داشتند که آن‌ها را به شدت از شش مکتب نارا متمایز می‌کرد: هر دو آن‌ها مکتب از بودیسم مَهایانا بودند که جنبه‌ای عرفانی و باطنی داشت، در حالی که مکاتب نارا کاملاً ظاهرگرایانه و غیرباطنی بودند. تفاوت بین آن‌ها عمدتاً در نحوه تلاش تمرین‌کنندگان برای رسیدن به روشنگری است: برون‌گرایی بیشتر شامل تمرینات فکری مانند مطالعه ادبیات بود اما مهایانا شامل اعمال «معنوی» بیشتری مانند خواندن مانترا است. به نظر کوکای، مهایانا دسترسی بسیار بیشتری به حقیقت و واقعیت نسبت به برون‌گرایی داشت.

در رساله خود در مورد ماندالای مخفی ده حالت ذهنی، او ده طرز فکر را رتبه‌بندی می‌کند که با فلسفه‌های مختلف مطابقت دارند: کنفوسیوس‌گرایی در انتهای لیست، بودیسم در رتبه بالاتر و بودیسم مهایانا در بالاترین رتبه قرار دارد. اگرچه کوکای مکتب خود یعنی شینگون بودیسم را در صدر فهرست خود قرار داده بود، اما در نهایت موفقیت بسیار کمتری نسبت به فرقه تندای سایچو داشت که قرن‌ها بر زندگی فکری تسلط داشت و حتی نفوذ زیادی بر سیاست پیدا کرد. مانند شینگون، بودیسم تندای نیز مهایانا بود و به لطف نفوذ آن، بودیسم ژاپنی در هزار سال آینده نیز مهایانا باقی ماند.

3

5. بوشیدو: روح ژاپن؛ اثر اینازو نیتوبه (۱۸۹۹)

در دوره سنگوکو (۱۴۶۷-۱۶۱۵) بود که بوشیدو یا «راه سامورایی» حالتی نظام‌مند پیدا کرد. در طول دوره توکوگاوا (۱۶۰۳-۱۸۶۸)، متون بنیادی بیشتری مانند کتاب پنج حلقه میاموتو موساساشی (۱۶۴۵) و هاگاکوره یاماموتو تسونتمو (۱۷۱۶) تولید شد، اما به طور گسترده‌ای پذیرفته شده است که این اینازو نیتوبه بود که بوشیدو را که او «روح ژاپن» می‌نامید، رسمیت داد کرد؛ آن هم در کتابی که به زبان انگلیسی نوشته شده بود!

نیتوبه، بوشیدو را با هفت فضیلت مرتبط می‌دانست: صداقت، شجاعت، دلسوزی، ادب، صداقت، افتخار و وفاداری. او آن را با ارزش‌های هومری و شوالیه‌گری قرون وسطی مقایسه کرد که او آن‌ها را معادل‌های اروپایی بوشیدو یا فرهنگ سامورایی می‌دانست. ایده‌ای که نیتوبه در ذهن داشت در واقع یک افسانه کامل بود و نشان دهنده تمرینات واقعی سامورایی‌های قبل از مدرنیته نبود، اما این ایده رمانتیک او از بوشیدو بود که در قرن بیستم در جامعه ژاپن نفوذ کرد و توسط نیروهای مسلح امپراتوری ژاپن اتخاذ شد.

6. پرسش از خیر؛ اثر نیشیدا کیتارو (۱۹۱۱)

فرهنگ ژاپن قرن بیستم حاوی یک تناقض بزرگ به نظر می‌رسید. از یک سو، آن‌ها شدیدا ملی‌گرا بودند و هر چیزی را که خارجی بود رد می‌کردند؛ اما از سوی دیگر دانشمندان خود را برای تحصیل در کنار دانشمندان خارجی به اروپا فرستادند و دانش و فناوری جدید اروپایی را به ژاپن آوردند. فلسفه یکی از چیزهایی بود که ژاپنی‌ها به نظر می‌رسید با آغوش باز آن را بپذیرند و از آن استقبال کنند.

نیشیدا کیتارو بود که با ژاپنی کردن این واردات فکری جدید، پدر فلسفۀ مدرن ژاپن شد: او به عنوان یک بودایی ذن، فلسفۀ اروپایی (به ویژه ایدئالیسم آلمانی) را با ذن ترکیب کرد. نتیجه اصلی این امر مفهوم «نیستی مطلق» بود و مکتب فلسفی کیوتو بر اساس همین مفهوم شکل گرفت.

نیشیدا (به لطف گرایشات ذن خود) از دوگانگی‌هایی که جهان پر از آن‌هاست خوشش نمی‌آمد: گرم و سرد، چپ و راست، بالا و پایین، من و تو، وجود و عدم. مانند یک بودایی واقعی (مهایانا)، او فکر می‌کرد که در نهایت همه چیز یکی است. نیستی مطلق آن جایی است که قبل از دوگانگی قرار دارد: این جهان همانطور که واقعا هست، هم وجود دارد و هم وجود ندارد، هم واقعی است و هم بالقوه. نحوه رسیدن به این حالت نیستی مطلق یکی از سوالات اصلی است که فلسفه مدرن ژاپن حول آن شکل گرفته است.

 

منبع: فرادید
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه