تمدن اهرام جنگلی و تقویمهای شگفتانگیز؛ از مردمان «مایا» چه میدانیم؟
مایاها یکی از پیشرفتهترین و پیچیدهترین تمدنهای جهان باستان را شکل دادند؛ تمدنی که بهخاطر دستاوردهای قابلتوجه در زمینه معماری، ریاضیات، نجوم، هنر و نگارش شهرت دارد.
اول صبح؛ مایاها مردمانی در منطقه آمریکای مرکزی بودند که تمدن مایا را ایجاد کردند. آنها از حدود سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد تا قرن ۱۶ میلادی بهطور چشمگیر و فعالانهای در منطقه آمریکای مرکزی حضور داشتند. اوج دوره فعالیت مایاها از حدود سال ۲۵۰ تا ۹۰۰ میلادی بود. تمدن مایا بهخاطر دستاوردهای قابلتوجه در زمینه معماری، ریاضیات، نجوم، هنر و نگارش، شهرت دارد. در این مقاله، بیشتر با این مردم باستانی آشنا خواهید شد.
قوم مایا چیست؟
«مایا» (Maya) اصطلاحی مدرن است که بهطور کلی برای اشاره به مردم گوناگونی بهکار میرود که از زمان باستان تا عصر مدرن در آمریکای مرکزی میزیستند. آنها خود را «مایا» نمینامیدند و هویت مشترک یا یکپارچگی سیاسی تحت یک نام نداشتند؛ مایا نامی است که بعدها به ایشان داده شد و منظور، سلسله فرهنگها و زبان و آیینهای مشترکی است که میان بخشی از مردمان آمریکای مرکزی رایج بود.
تمدن مایا
تمدن مایا، پیش از همه، از روی معابد و خطوط ایشان کشف شد. خط مایایی پیچیدهترین و پیشرفتهترین نظام نگارشی در دوره «پیشاکلمبی» (Pre-Columbian) آمریکا محسوب میشود؛ پیشاکلمبی به دوره پیش از ورود اروپاییها به قاره آمریکا گفته میشود. تمدن مایا همچنین هنر، معماری، ریاضیات، تقویم و نظام نجومی قابلتوجهی دارد. تاریخ تمدن مایا را معمولا به سه دوره تقسیم میکنند:
«پیشاکلاسیک» (Preclassic): ۲۰۰۰ قبل از میلاد تا ۲۵۰ میلادی
«کلاسیک» (Classic): ۲۵۰ تا ۹۵۰ میلادی
«پساکلاسیک» (Postclassic): ۹۵۰ تا ۱۵۳۹ میلادی
دوره پیشاکلاسیک
تمدن مایایی اولیه در دوره پیشاکلاسیک ظهور کرد. کشت محصولات اصلی مایاها، یعنی ذرت، لوبیا، کدو و فلفل تند نیز در همین دوره آغاز شد؛ علاوه بر این، وجود جوامع یکجانشین و ساخت سفال و پیکرکهایی با گل پخته، از مشخصات دوره پیشاکلاسیک تمدن مایا است.
از اواسط دوره پیشاکلاسیک، روستاهای کوچک مایا رشد کردند و بهشکل شهر درآمدند. حدود سال ۷۵۰ قبل از میلاد، اولین سازههای بزرگ شهری سربرآورد. سنگهای یادبودی مایایی از حدود سال ۴۰۰ قبل از میلاد ساخته شدند. خط و نقوش «هیروگلیف» (hieroglyphs) از قرن سوم قبل از میلاد در منطقه مایا استفاده میشد.
در اواخر عصر پیشاکلاسیک، شهرهای بزرگ در تمدن مایاها شکل گرفت؛ برای مثال، شهر «المیرادور» (El Mirador؛ واقع در کشور گواتمالای فعلی) در این زمان به مساحت ۱۶ کیلومتر مربع رسید. در قرن یکم میلادی، بسیاری از شهرهای بزرگ تمدن مایا متروکه شدند که علت آن مشخص نیست. این پدیده نشانگر پایان عصر پیشاکلاسیک تمدن مایا است.
دوره کلاسیک
دوره کلاسیک تمدن مایا را از زمانی در نظر میگیرند که بناهای تاریخدار در آن منطقه ساخته شد. تاریخ بناها بر اساس تقویم بدون تکرار مایایی با «شمارش بلند» (Long Count Calendar) بود. در این دوره، ساخت بناهای عظیم، شهرسازی، ثبت کتیبههای یادبودی و توسعه هنری و فکری بهویژه در مناطق جنوبی به اوج خود رسید.
در دوره کلاسیک، دولتشهرهای متعدد مایایی وارد شبکهای پیچیده از روابط دوستی و دشمنی شدند. پیوستن شهرها به یکدیگر، در واقع آغاز شکلگیری تمدن مایا بهمعنای واقعی بود. بزرگترین شهرهای مایا بین ۵.۰۰۰ تا ۵۰.۰۰۰ نفر جمعیت داشت.
مجموعههای اداری و آیینی در مرکز شهرهای مایایی قرار داشتند و مناطق مسکونی بهصورت نامنظم در پیرامون این مجموعهها گسترده بودند. بخشهای مختلف شهر توسط جادههایی با سنگفرش سفید به هم وصل میشدند. از لحاظ معماری، بناهای شهر شامل کاخ، معابد هرمی، محوطه آیینی و سازههایی میشدند که بهطور خاص برای رصد ستارگان ساخته شده بودند.
در سده نهم میلادی، منطقه مرکزی مایا دچار فروپاشی سیاسی و در نتیجه، جنگ داخلی شد؛ بهسبب آن، شهرها متروک شدند، دودمانهای شاهی از بین رفتند و جمعیت بهسمت شمال کوچ کرد. از همین زمان، «چیچن ایتزا» (Chichen Itza؛ اثری باستانی از قوم مایاها در مکزیک، از میراث جهانی یونسکو و از عجایب هفتگانه جدید)، به نقطهای کانونی و مهم برای مایاها تبدیل شد.
برای پایان دوره کلاسیک علت کاملا مشخصی وجود ندارد. شاید بتوان جنگ داخلی پیوسته، ازدیاد جمعیت، دگرگونی محیط زیست و همچنین خشکسالی را از جمله علل فروپاشی و متروک شدن سرزمینهای جنوبی دانست. در مدت ۵۰ تا ۱۰۰ سال، مراکز و شهرهای مهم بهطور کل متروکه شدند. بناهای تاریخدار، دیگر ساخته نشدند؛ آخرین کتیبه تاریخدار بر اساس تقویم با شمارش بلند در سال ۹۰۹ میلادی ثبت شد.
طبق سنت، فعالیت شاه تنها به ساختوساز، برگزاری آیینها و جنگ محدود میشد؛ یعنی مسئولیتی در قبال تجارت و توزیع غذا نداشت. این امر باعث بروز بحرانها و قحطیهای متعدد در تمدن مایا میشد. در نتیجه، نظام حکمرانی در تمدن مایا در قرنهای نهم و دهم میلادی فروپاشید. با پایان دوره کلاسیک، دیگر سنگ یادبودی برپا نشد؛ کاخهای شاهی اشغال شدند و مسیرهای بازرگانی آمریکای مرکزی تغییر یافت.
دوره پساکلاسیک
از دوره پساکلاسیک مایاها آثار کمتری پیدا شده است. بیشتر آثار این دوره مربوط به سکونتگاههای نزدیک منابع آبی دائم هستند. برخلاف چرخههای ترک و اشغال پیشین، در دوره پساکلاسیک، سرزمینهای متروکه بهسرعت مسکونی نشدند و زندگی به مناطق شمالی و ارتفاعات محدود شد.
در قرن یازدهم میلادی، چیچن ایتزا و مناطق همجوار آن بهطرز چشمگیری دچار زوال شدند. پس از زوال چیچن ایتزا، تا زمان فراز آمدن شهر «مایاپان» (Mayapan) در مکزیک فعلی، منطقه مایا هیچ قدرت مسلطی نداشت. شهرهای جدیدی نزدیک سواحل کارائیب و خلیج مکزیک برپا شد و شبکههای تجاری جدیدی شکل گرفت. شهر مایاپان نیز پس از یک دوره آشفتگی سیاسی، اجتماعی و زیستمحیطی، در حدود سال ۱۴۴۸ متروک شد.
پس از متروک شدن شهر مایاپان، منطقه مایا درگیر جنگ، بیماری و فجایع طبیعی شد که این بلایا تا کمی پیش از آمدن اسپانیاییها در سال ۱۵۱۱ ادامه داشت. با آنکه در زمان ورود اسپانیاییها، منطقه مایا تقریبا پایتخت یا مرکزی نداشت، سیاحان اسپانیایی از شهرهای ساحلی ثروتمند و بازارهای پررونق در آن منطقه خبر دادند.
ورود اسپانیاییها و سقوط بهدست ایشان (۱۵۱۱-۱۶۹۷ میلادی)
در سال ۱۵۱۱، یک کشتی سبک اسپانیایی در دریای کارائیب شکسته شد و حدود ۱۲ بازمانده، خود را به ساحل رساندند. حاکم مایایی آنها را دستگیر و قربانی کرد؛ تنها دو نفر از آنها توانستند فرار کنند. بین سالهای ۱۵۱۷ تا ۱۵۱۹، اسپانیاییها سه سفر اکتشافی به سواحل مایا انجام دادند و برخوردهایی نیز با ساکنان مایایی داشتند.
پس از آنکه پایتخت «آزتکها» (Aztecs؛ تمدن سرخپوستی در مکزیک) در سال ۱۵۲۱ بهدست اسپانیاییها سقوط کرد، «ارنان کورتس» (Hernan Cortes)، سردار اسپانیایی، نیرویی متشکل از ۱۸۰ سوارهنظام، ۳۰۰ پیادهنظام، چهار توپ جنگی و هزاران متحد جنگجوی مکزیکی را به گواتمالا فرستاد. آنها در سال ۱۵۲۳ به آنجا رسیدند و از سال ۱۵۲۴، سقوط شهرهای مایایی بهدست اسپانیاییها آغاز شد. رشته سقوط شهرها ادامه یافت تا آنکه در سال ۱۶۹۷ آخرین شهر مستقل مایایی نیز به دست اسپانیاییها افتاد.
تداوم و بازکشف فرهنگ مایا
اسپانیاییها بسیاری از شاخصههای تمدن مایا را از بین بردند؛ اما تعداد زیادی از روستاهای مایاها دور از دسترس اسپانیاییها باقی ماندند. فرهنگ، آداب و صنایع مایایی در آن روستاها تداوم یافت. با وجود تلاشهای مبلغان کاتولیک، باورها و زبان مایایی به حیات خود ادامه داد و تغییری نکرد.
پس از فتح اسپانیاییها، تمدن مایا تا بیش از یک قرن به فراموشی سپرده شد. در سال ۱۸۳۹ میلادی، «جان لوید استفنز» (John Lloyd Stephens)، کاشف آمریکایی، همراه با «فردریک کاتروود» (Frederick Catherwood)، معمار و کاشف انگلیسی، به محوطههای مایایی رفتند و گزارش تهیه کردند. گزارش مصور ایشان از ویرانههای مایاها، توجهها را به تمدن مایا جلب کرد. در قرن نوزدهم، روایتهای قومی-تاریخی مایاها گردآوری و نخستین گامها برای رمزگشایی خط ایشان برداشته شد.
از دهه ۱۸۸۰ میلادی حفاریهای باستانشناسی در منطقه مایا آغاز شد. در اوایل قرن بیستم، موزه «پیبادی» (Peabody) دانشگاه هاروارد از حفاریها پشتیبانی کرد و بدینترتیب بهطور جدیتری مناطق مایا مورد کاوش قرار گرفت. در دو دهه نخست قرن بیستم، پیشرفتهایی در رمزگشایی از تقویم مایا و شناسایی خدایان، تاریخها و باورهای ایشان حاصل شد. از دهه ۱۹۳۰، کاوشهای باستانشناسی در مقیاس بزرگ در منطقه مایاها صورت گرفت.
در دهه ۱۹۶۰، چنین تصور میشد که شهرهای مایایی در واقع مراکز خالی از سکنهای بودند که مردم پراکنده در جنگل، تنها برای مراسم آیینی در آنجا جمع میشدند و منجمان صلحجوی روحانی بر تمدن مایا حکومت میکردند؛ اما با رمزگشایی از خط مایایی در اواخر قرن بیستم، این تصور عوض شد. متون نشان دادند که مایاها شاهان جنگجویی داشتند و آن تصور صلحجویی مایاها تغییر کرد.
سیاست
برخلاف آزتکها و «اینکاها» (Inca Empire؛ یک امپراتوری از سرخپوستان آمریکای جنوبی)، نظام سیاسی مایاها هرگز در قالب یک دولت یا امپراتوری یکپارچه نشد. منطقه مایا همواره از ترکیبی از موجودیتهای سیاسی متنوع تشکیل شده بود که مدام در حالتهای مختلف جنگ، نزاع، سلطه و اتحاد با یکدیگر بودند. نخستین حکومت در منطقه مایا در قرن نهم قبل از میلاد شکل گرفت.
در اواخر دوره پیشاکلاسیک، نظام سیاسی مایا بهشکل نظامی دینی درآمد که در آن، ایدئولوژی نخبگان سلطه حاکم را توجیه میکرد و با نمایشهای عمومی، آیینها و مذهب پشتیبانی میشد. شاه الهی در مرکز قدرت سیاسی قرار داشت و بر امور اداری، اقتصادی، قضایی و نظامی نظارت میکرد. سلطه الهی حاکم آنقدر زیاد بود که با فرمان خود و بدون هیچ نیروی امنیتی میتوانست اشراف و عوام را به کار در پروژههای عظیم وادارد.
بعضی از حکومتهای مایایی نظام اداری پیچیدهای داشتند و برای تصدیگری مقامهای اداری، حامیان شاهی را بر خویشاوندان ترجیح میدادند. در درون یک حکومت مایایی، مراکز جمعیتی میانی نقشی کلیدی در اداره منابع و نزاعهای داخلی ایفا میکردند.
چشمانداز سیاسی مایا بسیار پیچیده بود. نخبگان مایایی، برای دستیابی به منافع اقتصادی و اجتماعی، دسیسههای متعدد میچیدند. در پیرامون شهری که بر دیگر شهرها مسلط شده بود، شبکههای اتحاد سستی شکل میگرفت. دولتشهرهای قدرتمند از مراکز جمعیتی تابع خود خراجهایی از نوع اقلام قیمتی میگرفتند. قدرت نظامی، پشتیبان قدرت سیاسی بود. دستگیری و تحقیر جنگجویان دشمن نقشی مهم در فرهنگ نخبگان مایایی ایفا میکرد. حس فراگیر غرور و افتخار میان اشراف جنگجو میتوانست حس دشمنی و انتقامجویی را بالا ببرد و موجب ناپایداری و پراکندگی سیاسی شود.
اجتماع
از همان آغاز دوره پیشاکلاسیک، جامعه مایا میان نخبگان و عوام تقسیم شده بود. با گذر زمان، تخصص در میان بخشهایی از جامعه رشد یافت و سازماندهی سیاسی پیچیدگی بیشتری پیدا کرد. در اواخر عصر کلاسیک مایایی، آنگاه که جمعیت افزایش یافت و صدها شهر در شبکهای از سلسلهمراتب سیاسی به هم وصل شدند، بخش ثروتمند جامعه چندبرابر شد.
صنعتگران، روحانیان، صاحبمنصبان ردهپایین، بازرگانان و سربازان جزو طبقه متوسط جامعه مایا محسوب میشدند. کشاورزان، خدمتگزاران، کارگران و بردگان جزو عوام جامعه بودند. زمینها را خاندانهای اشرافی بهطور اشتراکی در اختیار میگرفتند.
مایاها بر این باور بودند که زمین جزو اموال اجدادشان است و بهخاکسپاری مردگان در مجتمعهای مسکونی در واقع باعث پیوند اجداد با زمین میشد. مایاها از مواد فاسدشدنی و غیرفاسدشدنی از جمله چوب، یشم، «ابسیدین» (Obsidian؛ سنگی غنی از سیلیکات با بافت شیشهای سیاهرنگ)، سفال، سنگ، گچ و نقاشی دیواری هنر پیچیدهای آفریدند.
شاه و دربار
فرهنگ سلطنتی مایا در تمام حوزههای هنر عصر کلاسیک ایشان نمایان است. شاه، حاکم برتری بود که جایگاه نیمهالهی داشت و در واقع واسطهای میان قلمرو انسانهای فانی و خدایان محسوب میشد. از همان دوران ابتدایی، شاهان را بهطور خاص «خدای ذرت جوان» (young maize god) مینامیدند که ذرت، یعنی مبنای تمدن مایا را هدیه میداد.
نظام پدرتباری تعیینکننده جانشین شاه بود. قدرت شاهی تنها وقتی که هیچ جانشین پسری وجود نداشت و ممکن بود دودمان منقرض شود، به ملکه میرسید. بهطور معمول، قدرت به بزرگترین پسر انتقال مییافت. در دوره کودکی شاهزاده، آیینهای مختلفی برگزار میشد که مهمترین آنها، آیین خونریزی در سن پنج یا ششسالگی بود.
با آنکه وجود خون شاهی برای جانشینی بیشترین اهمیت را داشت، جانشین شاه همچنین باید با گرفتن اسیر در جنگها نشان میداد که فرمانده موفقی نیز است. برای بر تخت نشستن شاه جدید، مراسم مفصلی برگزار میکردند که شامل اعمالی نظیر نشستن شاه بر کوسنی از پوست پلنگ، قربانی کردن انسان و دریافت نمادهای قدرت شاهی مثل سربند و عصا میشد. سربند شاهی مایا، سنگ یشمی در مرکز خود داشت و با پرهای رنگی تزیین شده بود.
مدیریت سیاسی مایا حول دربار شاهی استوار میشد و اساسا «بوروکراتیک» یا «دیوانسالاری» (Bureaucratic؛ سیستم کارکرد عقلانی و قانونمند) نبود. حکومت حالت سلسلهمراتبی داشت و اشراف ردهبالا مقامهای اصلی را اشغال میکردند؛ با اینحال، این سلسلهمراتب راکد نبود و افراد میتوانستند ارتقا پیدا کنند.
دربار شاهی مایا یک نهاد سیاسی پرجنبوجوش و پویا بود. هیچ ساختار همگانی و یکسانی برای تمام دربارهای شاهی وجود نداشت؛ هرکدام با توجه به بافتی که در آن قرار داشتند، ممکن بود ساختار متفاوتی داشته باشند. در اواخر دوره کلاسیک مایا، نظام سیاسی بهطور نامتناسبی بسط یافت و متنوع شد. عناوین درباری کاملا مردانه بودند. در مواردی نادر، القابی برای زنان در نظر گرفته شده بود که بیشتر حالت تجلیلی داشتند.
بهمرور زمان، مدل حکمرانی شورایی جای حکمرانی تکنفره را گرفت؛ اشراف رشد کردند و قدرت انحصاری شاه کاهش یافت. بزرگان و اشراف مایایی باسواد بودند و نظام نگارشی پیچیده هیروگلیف ایجاد کردند. آنها تاریخ و دانش آیینی خود را در دفترنامههایی از پوست درخت نوشتند که تنها سه دفتر از آنها باقی مانده است؛ بقیه را اسپانیاییها نابود کردند. علاوه بر آن، نمونههای زیادی از متون مایایی را میتوان بر سفالها و یادبودهای سنگی یافت.
عوام
بیش از ۹۰ درصد جمعیت جامعه مایایی را عوام تشکیل میدادند؛ افرادی که اطلاعات نسبتا کمی از آنها وجود دارد. خانههای ایشان غالبا از مواد فاسدشدنی ساخته شده بود؛ ازاینرو، آثار کمی از لحاظ باستانشناسی باقی مانده است؛ با این حال، برخی از سکونتگاههای عوام جامعه بر سکوهای کمارتفاعی پیدا شد.
دامنه مردم عوام گسترده بود؛ یعنی شامل همه بهجز اشراف میشد؛ بنابراین از فقیرترین کشاورزان تا صنعتگران ثروتمند را در بر میگرفت. عوام جامعه در فعالیتهای تولیدی مشارکت داشتند و نخبگان از این تولیدات شامل محصولات تولیدی از پنبه، کاکائو، محصولات کشاورزی، سفال و ابزارآلات سنگی استفاده میکردند.
مردم عوام در جنگ نیز شرکت میکردند. جنگجویان ممتاز، میتوانستند در سلسلهمراتب اجتماعی به جایگاههای بالاتری برسند. عوام مالیاتهایی از جنس ذرت، آرد و شکار به نخبگان میپرداختند. احتمالا کارگران سختکوش با مهارتها و خلاقیتهای استثنایی، میتوانستند به اعضای بانفوذ جامعه مایا تبدیل شوند.
جنگاوری
جنگ پدیدهای غالب در تمدن مایا بود. مایاها بهدلایل مختلفی نظیر کنترل مسیرهای تجاری و خراج، حمله برای گرفتن اسیر یا نابودی کامل شهر دشمن، لشکرکشی میکردند. آگاهی کمی از سازماندهی، آمایش و آموزش نظامی مایاها وجود دارد. از دوره کلاسیک، نقش جنگاوری بر هنر و کتیبههای مایایی دیده میشود. کتیبهها اطلاعاتی درباره علت جنگ یا شکل آن نمیدهند.
جنگهای شدید در قرنهای هشتم و نهم میلادی باعث فروپاشی برخی از پادشاهیهای مایا شد. در حالتی که یک دولتشهر مایایی دولتشهر دیگری را نابود میکرد، نخبگان دولتشهر شکستخورده یا فرار میکردند یا دستگیر میشدند. ساکنان آن دولتشهر نیز کمی بعد آنجا را ترک میکردند. در دوره کلاسیک، جنگجویان غالبا از اعضای نخبگان جامعه انتخاب میشدند.
از همان اوایل دوره پیشاکلاسیک، از حاکم مایایی انتظار میرفت که فرمانده جنگ ممتازی باشد. حاکم، این مشخصه را با آویزان کردن سرهای دشمنان از کمربند خود نشان میداد. در دوره کلاسیک این رسم برچیده شد؛ اما شاهان این دوره همچنان برای نشان دادن قدرت، خود را ایستاده بر فراز اسیران جنگ نشان میدادند. تا آخر دوره پساکلاسیک، شخص شاه فرماندهی جنگ را بر عهده میگرفت. کتیبههای مایایی از دوره کلاسیک نشان میدهند که شاه شکستخورده ممکن بود اسیر، شکنجه و قربانی شود.
حکومت شکستخورده در تمدن مایا میتوانست سرانجام متفاوتی پیدا کند. در برخی موارد، لشکر پیروز تمام شهر شکستخورده را غارت میکرد؛ بهطوری که دیگر هیچگاه آن شهر محل سکونت نمیشد. در مواردی دیگر فاتحان جنگ، حاکمان شکستخورده، خانواده و خدایانشان را به اسارت میگرفتند. اشراف دستگیرشده و خانوادههایشان زندانی یا قربانی میشدند. در اندک مواردی، دولتشهر شکستخورده مجاب میشد به طرف پیروز خراج بپردازد.
جنگجویان
برخی منصبهای نظامی از آن طبقه اشراف بود و بهطور ارثی به نسل بعد میرسید. احتمالا آموزشهای نظامی نظیر رزمآرایی، آیینها و رقص جنگ به نسل بعد آموزش داده میشد. سپاه مایا بسیار منضبط بود؛ جنگجویان بهطور منظم آموزش میدیدند و تمام مردان توانمند برای خدمت نظامی حاضر میشدند. دولتشهرهای مایا سپاه دائمی نداشتند؛ آنها در هنگام جنگ، جنگویان را فرا میخواندند. واحدهای مزدور نیز همواره در سپاه مایا حضور داشتند.
بیشتر جنگجویان در درجه اول، کشاورز بودند که در هنگام جنگ فراخوانده میشدند. مایاها بیشتر برای گرفتن اسیر و غارت میجنگیدند و کمتر قصد نابودی دشمن را میکردند. شواهدی از دوره کلاسیک نشان میدهد که زنان نقش تکمیلی در جنگ داشتند و بهعنوان مقام نظامی حضور نمییافتند. مورد استثنا، مواقعی بود که ملکه قدرت را در دست داشت. در دوره پساکلاسیک، زنان گاهی در جنگها شرکت میکردند.
سلاحها
از روی سنگهای نوکتیز کشفشده، چنین برمیآید که دارت و نیزه جزو سلاحهای اصلی مایاها بودهاند. مردم عوام از تفنگهای دمنده در جنگ و شکار استفاده میکردند. مایاهای باستانی تیر و کمان نیز به کار میگرفتند؛ اما کاربری آن تا دوره پساکلاسیک چندان معمول نبود. شمشیر بلندی که با دو دست میگرفتند نیز در آثار مایاها مشاهده شده است.
مایاها لحاف پنبه را با آب نمک خیس میکردند تا سفت شود و آن را بهعنوان زره میپوشیدند. این زره در مقایسه با زره فولادی اسپانیاییها بهتر عمل میکرد. جنگجویان سپرهای چوبی یا ساختهشده از پوست حیوانات بهدست میگرفتند که با پر تزیین شده بود.
تجارت
تجارت عنصری کلیدی در جامعه و تمدن مایا بود. شهرهای مهم مایایی معمولا کنترل مسیرها و اقلام تجاری را در دست میگرفتند. تمدن مایا تولیدکننده عمده پنبه بود که برای تولید و تجارت منسوجات در سراسر آمریکای مرکزی استفاده میشد. شهرهای مهم شمالی به منابع نمک دسترسی داشتند. در دوره پساکلاسیک، مایاها فعالانه به تجارت برده در آمریکای مرکزی پرداختند.
در اوایل دوره کلاسیک، چیچن ایتزا مرکز شبکه تجاری بود که طلا از کلمبیا و پاناما و فیروزه از مکزیک به آن وارد میشد. خاندان شاهی احتمالا بر تجارت اقلام گرانقیمت و مصرفی نظارت داشتند. اقلام ارزشمندی که از راه تجارت بهدست میآمد، به مصرف حاکم شهر میرسید یا برای تحکیم وفاداری تابعان و متحدان به ایشان داده میشد. مایاها روابط پویایی با فرهنگهای مجاور، نظیر «اولمکها» (Olmecs؛ نخستین تمدن کلان پیشاکلمبیایی در آمریکای میانه و اولین تمدن بزرگ مکزیک)، «میکستکها» (Mixtecs؛ یکی از اقوام سرخپوست مکزیک) و آزتکها داشتند.
مسیرهای تجاری نهتنها کالاهای فیزیکی را برای مایاها فراهم میکرد، بلکه جابهجایی انسانها و اندیشهها در سراسر آمریکای مرکزی را ممکن میساخت. با فرازوفرود شهرهای مهم و گذار دورهها در منطقه مایا، امکان تغییر مسیرهای تجاری نیز وجود داشت. حتی فتوحات اسپانیاییها نیز باعث نشد تا فعالیت تجاری مایاها بلافاصله پایان یابد.
در قرن ۱۶ میلادی، امپراتوری اسپانیا منطقه آمریکای مرکزی را تحت استعمار خود درآورد. پس از یک سلسله جنگ، آخرین شهر مایا، یعنی شهر «تایاسال» (Tayasal؛ واقع در گواتمالای فعلی)، در سال ۱۶۹۷ میلادی سقوط کرد؛ بنابراین تمدن مایا در اواخر قرن هفدهم بهدست اسپانیاییها از بین رفت.
تقویم مایاها
نظام تقویمی مایا در دوره پیشاکلاسیک ریشه داشت. مایاها مجموعهای پیچیده از تقویمهای آیینی درهمتنیده طراحی کردند. آنها در این تقویم با دقت بالایی، گردشهای قمری و خورشیدی همراه با کسوف و خسوف و حرکت سیارهها را ثبت کردند. محاسبات مایاها در برخی موارد دقیقتر از محاسبات دیگر مردمان جهان قدیم بود؛ مثلا سال خورشیدی مایا دقیقتر از سال «ژولینی» (Julian) محاسبه شده بود.
تقویم مایا اساسا در پیوند با مراسم و آیینهای مذهبی مایایی بود. تقویم بدون تکرار مایایی با شمارش بلند با سه چرخه درهمتنیده ترکیب شده بود که هرکدام از چرخهها دوره بزرگتری را اندازه میگرفتند. این چرخهها بهترتیب چرخههای ۲۶۰روزه، ۳۶۵روزه و ۵۲ساله بودند.
واحد پایه در تقویم مایا یک روز بود. به هر ۲۰ روز، یک «وینال» (winal) میگفتند. برای آنکه به سال خورشیدی یعنی ۳۶۰ روز برسند، وینال را در عدد ۱۸ ضرب میکردند.
چرخه ۲۶۰روزه، مبنای مراسم مایا و بنیانهای پیشگویی مایایی را تشکیل میداد. هیچ مبنای نجومی برای این شمارش ثابت نشده است و میتوان شمارش ۲۶۰روزه را بر اساس دوره بارداری انسان در نظر گرفت؛ زیرا از این چرخه برای ثبت تاریخ تولد یا پیشگویی تولد استفاده میکردند. در چرخه ۲۶۰روزه، یک سلسله از نامهای ۲۰گانه روزها تکرار میشد.
چرخه ۳۶۵روزه از ۱۸ وینال ۲۰روزه بهعلاوه یک دوره پنجروزه اضافه به نام «وایب» (wayeb) تشکیل شده بود. دوره پنجروزه وایب زمان خطرناکی محسوب میشد؛ در این زمان، گمان میرفت که موانع میان قلمرو انسانهای فانی و دنیای فراطبیعی شکسته میشد و دیوهای سرکش میتوانستند وارد دنیای انسانی شوند. برای هرروز در هر چرخه و وینال نام و شمارهای بین صفر تا ۱۹ در نظر میگرفتند.
در هر ۵۲ سال یکبار، نام روزها تکرار میشد. مایاها به این چرخه، «دور تقویم» (Calendar Round) میگفتند. در بیشتر فرهنگهای آمریکای مرکزی، دور تقویم بزرگترین واحد شمارش زمان بود.
مثل دیگر تقویمهای بدون تکرار، تقویم مایاها نیز یک نقطه آغاز داشت. مایاها نقطه آغاز تقویم خود را برابر با پایان یک چرخه به نام «باکتونس» (bak’tuns) قرار دادند که برابر با روزی در سال ۳۱۱۴ قبل از میلاد بود. مایاها باور داشتند که آفرینش جهان به این شکل در این روز رخ داد.
خدایان مایاها
دنیای مایایی پر از خدایان متنوع، وجودهای فراطبیعی و نیروهای مقدس بود. مایاها چنان تفسیر گستردهای از امر قدسی داشتند که شناسایی خدایان مجزا با کارکرد مشخص در تمدن مایا چندان ممکن نیست. تفسیر مایاها از خدایان، بسیار در پیوند با تقویم، نجوم و جهانبینی ایشان بود. اهمیت یک خدا، پیوندهای او و ویژگیهایش به حرکت اجرام آسمانی بستگی داشت.
تفسیر روحانیان از گزارشهای نجومی بسیار مهم بود؛ زیرا آنها میتوانستند دریابند که مراسم مناسب برای کدام خدا و چه زمانی اجرا شود و پیشکشی درخور چه باید باشد. هر خدا چهار تجسم در چهار جهت اصلی داشت که هرکدام با رنگ مختلفی نشان داده میشد. خدایان همچنین جنبه دوگانه روز-شب یا زندگی-مرگ داشتند.
«ایتزامنا» (Itzamna) نام خدای خالق بود؛ اما او همچنین تجسمی از هستی و همزمان خدای خورشید محسوب میشد. «کینیچ آهاو» (K’inich Ahau)، خورشید روز، یکی از جنبههای این خدا بود. شاهان مایا معمولا خود را خورشید روز معرفی میکردند. ایتزامنا همچنین یک جنبه خورشید شب داشت که منظور خورشید در حین سیر در جهان زیرین بود.
چهار «پاواتون» (Pawatuns) از چهار گوشه قلمرو فانی محافظت میکردند؛ در جهانهای مینو، «باکابها» (Bacabs) همین کارکرد را داشتند. بهجز چهار جنبه اصلی، باکابها چندین جنبه دیگر داشتند که بهدرستی فهمیده نشده است.
چهار «چاک» (Chaacs)، خدایان طوفان بودند که رعدوبرق و باران را در اختیار خود داشتند. ۹ سرور شب هرکدام بر یکی از قلمروهای جهان زیرین حکومت میکردند. الهه ماه، خدای کوه، خدای ذرت و دوقلوهای قهرمان از جمله دیگر خدایان مهم بودند. مایاها نیز مثل دیگر فرهنگهای آمریکای مرکزی، خدایانی بهشکل مارهای پردار میپرستیدند. پرستش چنین خدایانی در دوره کلاسیک نادر بود؛ اما در دوره پساکلاسیک، تجسم مارهای پردار گسترش یافت.
عجایب قوم مایا
تمدن مایا بهخاطر دستاوردهای چشمگیر متعددی معروف است. این دستاوردها را میتوان اینگونه فهرست کرد:
معماری: مایاها با استفاده از فنون مهندسی پیشرفته، شهرها، معابد و هرمهای چشمگیری ساختند. آنها همچنین نظام پیچیدهای برای مدیریت آب ایجاد کردند که شامل مخازن و کانالها میشد.
ریاضیات: مایاها نظام پیچیده ریاضی طراحی کردند که شامل مفهوم عدد صفر نیز میشد. این نظام باعث شد تا ایشان بتوانند محاسبات پیچیده انجام دهند و تقویمهای دقیق ایجاد کنند.
نجوم: مایاها در علم نجوم مهارت داشتند. آنها نظام تقویمی بسیار دقیقی طراحی کردند که میتوانست حرکت خورشید، ماه و سیارهها را پیگیری کند.
هنر: هنر مایایی به جزئیات پیچیده و رنگهای پر جنبوجوش معروف است. مایاها سفال، مجسمه و حکاکیهای پیچیدهای بر سنگ آفریدند.
نگارش: نظام نگارشی پیچیده مایاها شامل نظام هیروگلیف میشد که مایاها با استفاده از آن توانستند تاریخ و اساطیر خود را ثبت کنند.
کشاورزی: مایاها از فنون کشاورزی پیشرفتهای نظیر کشت پلکانی، آبیاری و تناوب زراعی استفاده کردند و با استفاده از این فنون توانستند جمعیت زیادی را تغذیه کنند.
تجارت: مایاها شبکه تجاری پیچیدهای داشتند که از طریق آن، توانستند با دیگر تمدنهای آمریکای مرکزی تبادل فکری و کالایی داشته باشند.
رویهمرفته، تمدن مایا دستاوردهای قابلتوجهی در تاریخ بشری داشت که حتی برای انسان امروز نیز شگفتانگیز و الهامبخش است.
ناپدید شدن قوم مایا
تمدن مایا کاملا ناپدید نشد؛ اما تا حد زیادی دچار زوال و نابودی شد. فرضیههای مختلفی دراینباره وجود دارد؛ اما علت دقیق آن همچنان محل اختلاف است. برخی دلایل احتمالی برای زوال تمدن مایا از این قرار هستند:
تخریب محیط زیست: تمدن مایا بهشدت به کشاورزی و محیط زیست وابسته بود. جنگلزدایی، فرسایش خاک و خشکسالی میتوانست موجب کاهش محصولات و قحطی شود.
جنگ: دولتشهرهای مایا اغلب در حال جنگ با یکدیگر بودند که میتوانست باعث تخریب شهرها و جابهجایی جمعیت شود.
بیماری: احتمال دارد بیماریهای همهگیر مثل آبله و سرخک که توسط اروپاییها به منطقه مایا آورده شد، موجب زوال جمعیت مایا شده باشد.
بیثباتی سیاسی: فروپاشی سلطه سیاسی مرکزی احتمالا موجب ناآرامی اجتماعی و از کار افتادن شبکههای تجاری شد.
رویهمرفته و با وجود تخریبهای اسپانیاییها، تمدن مایا بهطور کامل از بین نرفت. امروزه بیش از ۶.۰۰۰، ۰۰۰ نفر در منطقه آمریکای مرکزی به ۲۸ زبان باقیمانده مایایی سخن میگویند و بهنوعی نوادگان مایاها محسوب میشوند. در جوامع مدرن مایایی در ارتفاعات گواتمالا، تقویم آیینی ۲۶۰روزه همچنان مورد استفاده قرار میگیرد و میلیونها مایاییزبان هنوز در قلمرو اجداد خود زندگی میکنند.
پیشگوییهای قوم مایا
شواهدی وجود ندارد که نشان دهد مایاها درباره آینده پیشبینی یا پیشگویی خاصی فراتر از زمان خودشان کرده باشند؛ البته آنها نظام پیچیده نجومی و تقویمی داشتند که با استفاده از آن میتوانستند حرکت اجرام را پیگیری و تغییرات فصلی را پیشبینی کنند.
با این حال، تصورات غلطی درباره پیشگوییهای قوم مایا وجود دارد؛ یکی از معروفترین این تصورات، این بود که میگفتند تمدن مایا پیشگویی کرده است که جهان در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۲ به پایان میرسد. این تاریخ در واقع برابر با پایان چرخهای در تقویم با شمارش بلند مایایی بود. اصلا سندی وجود ندارد که نشان دهد خود مایاها ادعا کرده باشند در این تاریخ دنیا به پایان میرسد.
پیشگویی مایا در مورد ایران
هیچ شاهدی درباره پیشبینی یا پیشگویی مایا درباره ایران وجود ندارد. تمدن مایا در آمریکای مرکزی واقع شده بود و تا زمان انقراض این تمدن، هیچ ارتباط یا تماس یا شناختی میان مایاها و ایران وجود نداشت.
پرسشهای متداول
مایاها چه کسانی بودند؟
مایاها مردمان متنوعی در منطقه آمریکای مرکزی شامل کشورهای مکزیک، گواتمالا، بلیز، هندوراس و السالوادور کنونی بودند که تمدن مایا را شکل دادند. تمدن مایا بهخاطر نظام نگارشی پیچیده، هنر، معماری، ریاضیات و نجومش شهرت دارد.
تمدن مایاها چگونه نابود شد؟
عوامل زیستمحیطی، جنگ داخلی، بیماری، بیثباتی سیاسی و در نهایت، حضور اسپانیاییها موجب نابودی تمدن مایاها شد.