نقد و بررسی سریال کرهای «ملکۀ اشکها»
قسمت پایانی سریال «ملکۀ اشکها» که حدود ۱۰ روز قبل پخش شد، با ۲۴.۸ درصد بیننده در سراسر کره و ۲۸.۳ درصد بیننده در سئول، یک رکورد فوقالعاده از خود به جا گذاشت. این سریال با روایت خلاقانه، بازیهای نیرومند و ترکیب دلپذیری که از انواع ژانرها و مضامین رایج در سریالهای کرهای ارائه کرده، از همین حالا مدعی عنوان بهترین سریال کرهای سال است.
اول صبح؛ «ملکه اشکها» یک سریال کرهای تازه از شبکه tvN است که به طور همزمان از نتفلیکس نیز پخش میشود. این سریال که این روزها در وبسایتهای فیلم و سریال کرهای به عنوان ترند برتر ماه معرفی میشود، داستان زوجی را روایت میکند که ازدواجشان به دلایل مختلف دچار بحران شده است.
داستان از جایی شروع میشود که دو نفر از طبقات اجتماعی مختلف با هم ازدواج کردهاند، اما حالا در حال گذراندن دوران سخت و طاقتفرسایی هستند. بک هیون وو و هونگ هه ئین که زمانی عاشق هم بودند، سه سال است که ازدواج کردهاند و حالا رابطهشان در حال فروپاشی است.
هیون وو مدیر حقوقی گروه بزرگ Queens است و موفقترین فرد از روستای زادگاهش به شمار میرود. از سوی دیگر، هه ئین دختر خانوادهای است که مالک و اداره کننده گروه Queens هستند؛ او در فروشگاههای زنجیرهای Queens به عنوان «ملکه متکبر» شناخته میشود. خانواده او یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین خانوادههای کره هستند.
آنها به خاطر عشق و با وجود مخالفت خانوادههایشان ازدواج کردهاند، اما عشق بدون تلاش برای حفظ آن دوام نخواهد داشت. هیون وو تصمیم میگیرد از همسرش جدا شود، اما اینجاست که یکی از غافلگیریها و چرخشهای داستان اتفاق میافتد. ههئین با یک تشخیص پزشکی که زندگیاش را تغییر میدهد روبرو میشود: او تنها سه سال فرصت زندگی دارد. بنابراین هیون وو به جای دادن برگههای طلاق به همسرش، تصمیم میگیرد این مدت باقیمانده را با او بگذراند؛ مدت زمانی که میتواند دوباره آنها را عاشق یکدیگر کند.
اما این تنها بخشی از سریال است. همزمان با تلاش هیون وو و هه ئین برای بازسازی زندگی مشترکشان، خانواده ثروتمند هه ئین وارد هزارتویی از توطئه و دسیسه میشود. پدربزرگ هه-ئین بیمار میشود؛ شریک زندگیاش نقشههایی برای به دست آوردن منافعی خاص طرح میکند، مردی مرموز از گذشته ههئین به نام یون ایون-سونگ وارد ماجرا میشود و تنش بالا میگیرد. این سریال به خوبی توانسته مضامین عاشقانه، کمدی، زد و بندهای سیاسی، هیجان و تعلیق را با هم ترکیب کند.
خلاصه کردن سریال به دلیل پیچشهای فراوان داستان، کار سختی است. هر قسمت از سریال «ملکه اشکها» با مدت زمان تقریبی ۱ ساعت و ۲۵ دقیقه، نسبتا طولانی است. هر قسمت به تنهایی داستان مفصلی دارد و نه تنها از نظر زمان، بلکه از نظر احساسات نیز فراز و نشیبهای زیادی را به مخاطب ارائه میکند. با اینکه در یک سوم پایانی سریال، سطح ملودرام بالا میرود، اما سریال هرگز تمرکز خود را بر ماجرای ههئین و هیونوو از دست نمیدهد.
حتی در آن لحظات پر از دسیسه، رابطه عاشقانه آنها بر همه چیز چیره میشود. اما موفقیت این زوج نه تنها به خاطر هماهنگی خوب آنها، بلکه به خاطر رشد فردی شخصیتهایشان هم هست. برای مثال در ابتدا ما برای هیونوو که توسط خانواده همسرش تحقیر شده و توسط شرکت هم مورد استثمار قرار گرفته ناراحت میشویم. اما زمانی که ههئین متوجه بیماریاش میشود و شروع به مبارزه علیه خانواده سلطهگرش میکند، هیونوو نیز جان میگیرد و با پیدا کردن قدرت درون خودش به او کمک میکند.
با گسترش داستان در مورد ههئین، داستان او به چیزی فراتر از بیماریاش تبدیل میشود. او از مرگ میترسد، اما با وجود این ترس، شروع به تلاش کردن برای رسیدن به یک زندگی ایدهآل میکند.
«ملکه اشکها» نه تنها در پرداختن به داستان زمان حاضر، بلکه در به تصویر کشیدن نحوه شروع ماجرای عاشقانه بین هیونوو و ههئین نیز فوقالعاده عمل میکند. از طریق فلاشبکها در طول قسمتها و در طول اپیزود پایانی، ما تصویری کامل از زندگی و گذشته آنها را مشاهده میکنیم.
در مجموع، «ملکه اشکها» سریالی جاهطلبانه است که با بازیهای فوقالعاده و داستان ملودرام پیچیدهاش هرگز از اوج فرود نمیآید. این سریال با قدرت به سمت کلیشههای رایج در سریالهای کرهای میرود، اما هرگز به طور کامل خودش را در احاطۀ آنها قرار نمیدهد. هر بار که به نظر میرسد سریال تمام ترفندهایش را رو کرده، یک غافلگیری، یک چرخش و یک برگ برندۀ دیگر رو میشود.
در طول ۱۶ قسمت، «ملکۀ اشکها» بارها و بارها مخاطبش را تحت تاثیر شگردهای داستانگویی خود میکند و اجازه نمیدهد مخاطب دچار ملال و کسالت شود. اگر چه طول هر قسمت کمی زیاد است، اما این چیزی از جاذبۀ داستان، شخصیتپردازی قوی و هیجان تماشای قسمت بعدی کم نمیکند. «ملکه اشکها» از همین الان مدعی بهترین درام کرهای سال است؛ از آن سریالهایی که اکثر سلیقهها را راضی میکنند و تا مدتها در خاطرۀ بینندگان باقی میمانند.