به مناسبت ۵۵ سالگی فیلم قیصر

اکران «قیصر» و جنجال بین روشنفکران/ عکس‌ها

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

مردانی که کت‌شلوار مشکی و پیراهن سفید می‌پوشیدند و کلاه‌مخملی بر سر می‌گذاشتند و رگ گردن‌شان به سرعت آماس می‌کرد و برای تکه‌پاره کردن حریف‌شان لحظه‌ای تردید به دل راه نمی‌دادند

اول صبح؛ ۵۵ سال از اکران فیلم قیصر می‌گذرد. کانون کارگردانان به همین مناسبت مراسمی در فرهنگسرای نیاوران در بزرگداشت مسعود کیمیایی برگزار کرد. در این گزارش مروری داریم بر جنجال اکران این فیلم تاریخ ساز سینمای ایران.

۱۰ دی ۱۳۴۸ فیلمی روی پرده سینماها رفت که هم تأثیر شگرفی بر سینمای ایران داشت و هم یکی از پویاترین و به‌یادماندنی‌ترین جدل‌های انتقادی تاریخ سینمای ایران را رقم زد: «قیصر»، دومین فیلم مسعود کیمیایی. بعد از «قیصر» چرخه فیلم‌های کلاه‌مخملی در سینما رونق گرفت و تا مدت‌ها فیلم‌هایی ساخته می‌شد با مردانی که کت‌شلوار مشکی و پیراهن سفید می‌پوشیدند و کلاه‌مخملی بر سر می‌گذاشتند و رگ گردن‌شان به سرعت آماس می‌کرد و برای تکه‌پاره کردن حریف‌شان لحظه‌ای تردید به دل راه نمی‌دادند.

1

2

3

برنامه سینماهای تهران همزمان با اکران فیلم قیصر به روایت روزنامه اطلاعات ۱۰ دی ۱۳۴۸

4

فیلمی که منتقدان را در برابر هم قرار داد

همین حال‌وهوا در فضای انتقادی «قیصر» هم وجود داشت. طرفداران فیلم از ابراهیم گلستان و نجف دریابندری گرفته تا پرویز دوایی و پرویز نوری یک طرف و در طرف مقابل دکتر هوشنگ کاووسی. البته یک هوشنگ دیگر هم از مخالفان فیلم بود؛ دکتر هوشنگ طاهری که فیلم را نپسندید و دوایی حسابی از خجالتش درآمد. جالب است که یکی از منتقدان نشریه معتبر و مشهور «کایه دو سینما»، فریدون هویدا، برادر امیرعباس هویدا، هم از طرفداران فیلم کیمیایی بود. مهم‌ترین طرفدار سینه‌چاک فیلم پرویز دوایی، رفیق کیمیایی، بود که از همان فیلم اولش یعنی «بیگانه بیا» پشت کیمیایی درآمد و پیش‌بینی کرد که ««بیگانه بیا» این علاقه را در ما به وجود می‌آورد که کار او را به عنوان فیلم‌سازی پژوهنده و عاشق سینما، فیلم‌سازی که می‌خواهد کار جدی و تمیز بکند (بی‌آن‌که لزوماً گودار، آنتونیونی و فلینی ایرانی باشد) از این پس با علاقه تعقیب کنیم و امیدوار باشیم که برای کار بعدی‌اش داستانی (در عین داشتن مایه‌های نمایشی) غنی‌تر و پرامکان‌تر انتخاب کند. » «بیگانه بیا» در اکران شکست خورد، اما دوایی از همین فیلم آماده شد که حامی کیمیایی باشد. فیلم بعدی کیمیایی این امکان را مهیا ساخت که دوایی به مقصودش برسد، فیلمی که برخلاف کار اول کیمیایی هم گیشه خوبی داشت و هم طرفداران صاحب‌نام دیگری جز دوایی.

 5

روزگاری است که آدمیان به خاطر بیست تا اسکناس یک تومانی خرخره همدیگر را می‌جوند

دوایی نقدی نوشت با عنوان «مرثیه‌ای برای ارزش‌های ازدست‌رفته» در شماره ۲۳ هفته‌نامه سپیدوسیاه و در آن «قیصر» را این طور ستود: ««قیصر» مرثیۀ مرگ آدم‌هایی است که ارزش‌های دنیای فرمان و قیصر آن‌چنان برای‌شان مهجور شده که تجلی این‌جور غیرت‌ها و ناموس‌پرستی‌ها نه فقط به نظرشان تعجب‌آور، بلکه خنده‌دار می‌نماید و تقصیری هم ندارند. این روزگار، وضع را طوری چرخانده که نوجوانان خود همشیرگان محترم را به «پارتی» های شوخ‌وشنگ می‌برند تا با همشیره محترم دوستان آشنایی به هم برسانند! روزگاری است که آدمیان به خاطر بیست تا اسکناس یک تومانی خرخره همدیگر را می‌جوند و یا راحت‌تر، جلوی چشم تماشاچیان محترم «شو» های قشنگ به فرمان گرداننده برنامه، همه‌جور اطوار و اصوات از خودشان درمی‌آورند و تازه هم افتخار می‌کنند که بین اهل محل سرشناس خواهند شد. «قیصر» مرثیه مرگ این آدم‌هاست که بر غم و رنج قیصر، بر مرگ ارزش‌های زندگی خودشان ابلهانه می‌خندند؛ چراکه برای آن‌ها «جهان‌پهلوان» دیگر نام یک مرد، نه، که اسم فیلمی از فردین است!

 6

برای دوایی، کیمیایی نمونه یک فیلم‌ساز اصیل ایرانی است که نمی‌خواهد ادای کارگردان دیگری را درآورد. او خط فکری‌ای را که از نقدش در «بیگانه بیا» شروع کرده بود، در «قیصر» پی می‌گیرد: «دنیای هیچکاک و گودار و آنتونیونی مرا به خود راه نمی‌دهد، هرقدر هم که من مجنون و سرگشته این عیارهای دنیا باشم. من باید تا ابد پشت درهای بسته بهشت فرهنگ غرب سینه بزنم و یا برگردم و دستم را با آتش خرد اجاقی که دارم گرم کنم. شعله «قیصر» را گرامی بداریم و در حفظ آن بکوشیم، شاید، شاید روزی آتشی شود که کاروانیان راه گم‌کرده را به سوی ملجأیی راهبر شود. »

مشکلی به نام فیلم‌فارسی باقی می‌ماند

در مقابل این تعریف و تمجیدها، دکتر هوشنگ کاوسی تمام‌قد ایستاد. او در شماره ۵۶ مجله «نگین» در دی ۱۳۴۸ نقدی نوشت با عنوان تحریک‌آمیز «از داج‌سیتی تا بازارچه نایب‌گربه». از نظر گلستان فیلم کیمیایی مایه‌اش را از وسترن‌های هالیوودی می‌گرفت و به واقع ترجمان بصری یک وسترن به زبان فارسی و محلی بود: «می‌بینم که پرورش مایه «قیصر» یک‌راست از توبره فاروست به آخور قیصرنویس و قیصرساز می‌افتاد و صدای تلپ آن شنیده می‌شود. مایه‌ای که تنها نیفتاده، چه اگر تنها و خام می‌افتاد، عیبی نداشت، بلکه با پرورش و بستگی محلی‌اش افتاده است. خیلی چیزهای این جنگل چاقو که از خیلی چیزهای جنگل ششلول داج‌سیتی فاروست جاری می‌شود، از طریق راه‌آب فیلم‌فارسی‌ساز در زیر بازارچه نایب‌گربه سر درمی‌آورد. تنها تفاوتی که پیدا می‌کند، حیاط آجرفرش و پنج‌دری و چادرنماز و حمام و قهوه‌خانه و گذر مهدی‌موش و صحن و حرم گنبد است و فولکلور خالص است که سینمای اصیل را می‌سازد و از این قرار کارها تمام می‌شود و مشکلی به نام فیلم‌فارسی باقی می‌ماند و ایرانی تصمیم می‌گیرد که فیلم ایرانی بسازد و آن را ادامه دهد. » فیلمی که از نظر طرفدارانش پرچم‌دار سینمای متفاوت و نو ایران بود، در نظر کاوسی تفاوتی با نمونه‌های پیشین فیلم‌فارسی نداشت.

خیلی مختصر اشاره کنیم که دکتر هوشنگ طاهری هم در رد فیلم چیزی نوشت که با جواب تندوتیز و خشمگینانه دوایی مواجه شد. هر دو نقد با کمی جست‌وجو در دسترس است و خواندن‌شان خالی از لطف نیست.

 7

در ۲۵ روز ۲ میلیون تومان

به گفته جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران»، «قیصر» در اکران نخستش بیش از بیست‌وپنچ روز روی پرده سینماها بود و بیش از دو میلیون تومان فروخت و به پرفروش‌ترین فیلم سال بدل شد. فروش «قیصر» نه فقط تداوم حرفه‌ای کیمیایی و گروه جوانش را در سینما تضمین کرد، بلکه به تهیه‌کنندگان سینما جرأت داد که با نسل جدیدی از کارگردانان جوان که فیلم‌های متفاوتی از سینمای عامه‌پسند ایران می‌ساختند همکاری کنند. در تاریخ سینمای ایران از این نسل با عنوان «موج نو سینمای ایران» یاد می‌شود.

8 

9

10

11

 

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
دیدگاه
پربازدیدها
آخرین اخبار