نقل قولهایی از «سقراط»؛ مردی که میدانست نمیداند
نقلقولهای فلسفی سقراط هنوز هم پس از قرنها درسهای ارزشمندی دربارۀ خرد، خوداندیشی، معرفت و خطرات نادانی در بر دارند.
نقلقولهای فلسفی سقراط هنوز هم پس از قرنها درسهای ارزشمندی دربارۀ خرد، خوداندیشی، معرفت و خطرات نادانی در بر دارند.
حدود ۲۵۰۰ سال پیش بود که بودا چهار «حقیقت شریف» خود را ارائه کرد: اینکه ما در حالت دائمی نارضایتی زندگی میکنیم، این نارضایتی دلیلی دارد، این نارضایتی میتواند پایان یابد و راهی برای پایان دادن به آن وجود دارد.
آیا «مکان» به عنوان چیزی مستقل از همۀ اشیاء جهان وجود دارد؟ آیا میتوانیم دربارۀ چیزی به عنوان «خود مکان» صحبت کنیم که حتی بدون وجود هیچ یک از اشیاء مادی باز هم به وجود خود ادامه دهد؟ یا باید طور دیگری نگاه کنیم و مکان را صرفا نوعی «نسبت» و «رابطه» بین اشیاء ببینیم؟ در اینجا مطلب مختصری را دربارۀ این دوگانۀ دشوار فلسفی میخوانید.
همین الان که شما در حال خواندن این مقاله هستنید، طبیعتا فکر میکنید که «بیدار» هستید و در حال دیدن یک رویا در خواب نیستید. اما از کجا مطمئنید که خواندن این مقاله در واقع یک رویا نیست؟
انتخابات یکی از مهمترین ارکان هر حکومتی است که قرار است مبتنی بر خواست مردم اداره شود. با توجه به اهمیت این موضوع، فیلسوفان سیاسی از زوایای گوناگونی به مسئلۀ انتخابات پرداختهاند که بحث اخلاقی دربارۀ شرکت در انتخابات نیز از جملۀ آنهاست.
فیثاغورس ساموسی، فیلسوف و ریاضیدان یونانی باستان بود که به خاطر کمکهایش به پیشرفت ریاضیات و هندسه و تأثیرش بر فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو شناخته شده است. اما او همچنین به دلیل عقایدی که در «انجمن برداری فیثاغورس» ترویج میکرد، یکی از مرموزترین چهرههای تاریخ فلسفه است.
شوپنهاور عاشق استعاره بود و توصیه او با مثال یک خانه ساز آغاز میشود: مرد «در ساخت خانه کار میکرد»، اما «ممکن است از طرح کلی آن کاملا بیاطلاع بوده باشد». شوپنهاور اشاره کرد که بدین خاطر خانه ساز به جای آن که بخشی از یک طرح بزرگ را ببیند در جزئیات روزانه کار خود گرفتار شده بود. در هر جنبهای از هستی نیز چنین است. او مینویسد: «تنها زمانی شخصیت و ظرفیتهای ما خود را در پرتو واقعی خود نشان میدهند که به زندگی خود به عنوان یک کل متصل نگاه کنیم». خانه ساز اگر بتواند کل خانه را در حالی که روی جزئیات کار میکند تصور کند میتواند رضایت بیشتری از کار خود داشته باشد و با انگیزه باقی بماند.
فیلسوفان دربارۀ «رویا» زیاد صحبت کردهاند اما اغلب از پرداختن به خود «خواب» به ویژه خوابهای عمیق بیرویا سر باز زدهاند. این شاید دلیل واضحی داشته باشد: کسانی که هدف فلسفه را پرورش حالت «بیداری مطلق» میدانند، احتمالاً خواب را نوعی دشمن تلقی میکنند.
آیا تا به حال در حین وقوع یک طوفان رعد و برق هیجانزده شدهاید؟ آیا در برابر یک رشتهکوه مرتفع و مهآلود، احساس شگفتی کردهاید؟ در این صورت، شما تجربهای را داشتهاید که فیلسوف ادموند برک (Edmund Burke) آن را تجربۀ امر «باشکوه» یا «والا» (The Sublime) مینامید.
سورن کییرکهگارد، فیلسوف مشهور اگزیستانسیالیست، اعتقاد داشت که باید آنچه واقعا «مهم» است را در درون خودمان جستجو کنیم؛ هرچقدر که ما خودمان را در مشغلههای بیرونی غرق کرده باشیم، بیشتر و بیشتر از چیزهای واقعا با اهمیت دور افتادهایم.
«فلسفۀ اپیکوری» که اغلب به عنوان نوعی لذتگرایی افراطی و بیبندوباری مورد بدفهمی قرار گرفته است، در واقع بر حذف درد و اضطراب از زندگی تأکید دارد و از فلسفه به عنوان نوعی درمان برای رسیدن به بالاترین لذت زندگی یعنی «آرامش ذهنی» استفاده میکند.
مارکوس اورلیوس از سال ۱۶۱ تا ۱۸۰ میلادی امپراتور روم بود و یکی از بزرگترین فیلسوفان مکتب رواقی نیز به شمار میآمد. مارکوس در زمان چندین درگیری نظامی مهم و همچنین یک طاعون کشنده حکومت کرد. اما علیرغم این وقایع دشوار، فلسفۀ او، فلسفه آرامش و سکون بود. او در یکی از جملات قصار خود توصیه میکند: «شما تنها بر ذهن خود حاکم هستید نه بر رویدادهای بیرونی. اگر این را درک کنید، نیرو و توان خواهید یافت».
برخی از فیلسوفان یونان ترجیح میدادند به جای غوطهور شدن در نظریات انتزاعی، فلسفه را در «عمل» پیاده کنند. فیلسوفان «کلبی» (Cynic) از همین دسته بودند. واژه «کلبی» ترجمۀ کلمه یونانی «کونیکوس» به معنی «سگی» یا «سگمانند» است. به این فیلسوفان لقب سگ داده میشد زیرا مانند سگها زندگی میکردند؛ یعنی به عرفهای انسانی بیتوجه بودند و تنها برآورده ساختن نیازهای اساسی را دنبال میکردند.